منا آذری

ساخت وبلاگ

در این مقاله به عوامل ایجاد و تداوم پرخاشگری در جامعه پرداخته می شود تا شناخت کاملی از پرخاشگری ایجاد شود. یکی از عوامل ایجاد پرخاشگری ناکامی است، در حقیقت ناکامی نقش کلیدی و اساسی در ایجاد و تداوم پرخاشگری دارد.
ناکامی چیست؟

چنانچه خواسته های فرد با موانع و دشواری مواجه شود به نحوی که شخص نتواند به خواسته های خود برسد ناکامی ایجاد می شود.

به طور مثال فردی که نتوانسته به آرزوی خود که تحصیل در یک دانشگاه معتبر بوده برسد با کمبودها و محدودیت هایی در این مورد مواجه می شود و این محدودیت ها و ناکامی ها ممکن است باعث ایجاد خشونت و پرخاشگری در فرد شود.


احساس محرومیت و عدم برخورداری حاصل از ناکامی می تواند به پرخاشگری تبدیل شود.

شرایط دشوار باعث می شود که فردی که با ناکامی روبرو شده به تعارضات و ناآرامی های مختلف مبتلا شود به نحوی که احتمال متوسل شدن فرد به خشونت بالا می رود.

البته پرخاشگری در افرادی که ناکام نیستند هم به وجود می آید اما وجود ناکامی احتمال وجود و بروز پرخاشگری را افزایش می دهد.

هنگامی که فرد برای رسیدن به خواسته خود تلاش می کند، این خواسته بعضی از عوامل کامل کننده ی وجود او را تکمیل می کند و نرسیدن به آن موجب خشم شده و کنترل نکردن خشم باعث رفتارهای خشونت آمیز می شود.

به طور مثال کودکی که خواسته ها و نیازهایش به وسیله خانواده تامین نمی شود با ناکامی و رنجش مواجه می شد و این رنجش در طول زمان باعث ایجاد پرخاشگری می شود.

پرخاشگری همچون موجی در جامعه پخش می شود ناکامی و پرخاشگری
پرخاشگری بیش تر متوجه عوامل ایجاد کننده ی ناکامی خواهد بود

افرادی که بنا به دلایل به آرزوها و خواسته های نمی رسند مبتلا به ناکامی می شوند و این ناکامی باعث ایجاد احساس ناخواشآیند در آن ها می شود.

در حقیقت فرد ناکام توانایی تحلیل و شناخت درست را در یک سری موارد از دست می دهد و عوامل بیرونی را مسبب تمام مشکلات خود می دانند، بنابراین رفتار خشونت آمیز و پرخاشگرانه نسبت به عوامل خارجی نشان می دهد.


کسب آگاهی و انتخاب رویکردهایی سازگارانه و گذران دروان ناکامی

همان طور که گفته شد افرادی که دچار ناکامی می شوند بیش تر احتمال دارد که رفتارهای پرخاشگرانه نشان دهند.

اما لزوما هرکسی که به ناکامی بر می خورد رفتار پرخاشگرانه نشان نمی دهد.

یکی از نکات مهم در ارتباط با نوع بشر، قدرت انتخاب او است که او را از موجودات دیگر متمایز می کند. انسان مانند یک ماشین عمل نمی کند و نمی توان برای او دستور راهنما نوشت، او با توجه به شرایط تصمیم می گیرد و به شیوه ای که سازنده باشد عمل می کند.

 منبع : پرخاشگری همچون موجی در جامعه پخش می شود

منا آذری...
ما را در سایت منا آذری دنبال می کنید

برچسب : نویسنده : منا monaazari بازدید : 162 تاريخ : يکشنبه 23 آذر 1399 ساعت: 18:54

داغ دیدگی یا مرگ عزیزان و از دست دادن عزیزان می تواند یکی از عوامل ایجاد افسردگی باشد. حال سوال این است چگونه آن را تشخیص داده و درمان کنیم؟
رابطه داغ دیدگی و افسردگی

رابطه پیچیده ای میان این دو موضوع وجود دارد که باعث می شود باهم اشتباه گرفته شوند.

داغدیدگی ممکن است باعث افسردگی بشود ولی در اکثر موارد این اتفاق نمی افتد البته شخص داغ دیده ممکن است علائمی را نشان دهد که مانند افسردگی باشد.

هنگامی که کسی را از دست می دهیم افکار مربوط به خودکشی، سستی و بی حوصلگی و نگرانی در مورد گذشته کم تر رخ می دهد پس اگر این علائم را دارید بهتر است از یک متخصص کمک بگیرید.

    اگر اعتصاب غذا کرده اید، نمی خوابید یا دوست دارید که به خودتان یا دیگران آسیب بزنید باید هرچه سریع تر به دکتر مراجعه کنید.

رابطه داغ دیدگی و افسردگی | افسردگی ناشی از مرگ عزیزان
غم و اندوه طبیعی است؟

غم مانند شاد یک احساس کاملا طبیعی است و نیازی ندارد که درمان شود غم و اندوه سه مرحله دارد.
مرحله اول غم، بی حسی است

 این احساس حتی ممکن است یک هفته هم طول بکشد شما احساس می کنید که نمی توانید نبود عزیزتان را بپذیرید و احساس می کنید که او زنده است حتی ممکن است نتوانید گریه کنید زیرا احساس می کنید که از نظر عاطفی کرخت شده اید.
مرحله دوم غم، سوگواری است

این مرحله بین یک هفته تا شش ماه طول می کشد ولی شدت آن به مراتب کاهش می یابد در این زمان اشتهای شما کم می شود و به شدت گریه می کنید. اضطراب شما در این دوره زیاد است و نمی توانید روی هیچ موضوعی بجز غم تمرکز کنید.

    در طول این دوره ممکن است احساس کنید به کسی که فوت شده توجه کافی نداشته اید و خود را مقصر بدانید.

حتی ممکن است درد جسمانی را هم تجربه کنید. در این دوره افراد زیادی می گویند که حضور مرده را در کنار خود احساس می کنند، صدای او را می شنوند یا حتی بوی او را احساس می کنند. این احساسات بسیار شبیه به توهم و افسردگی است ولی در این مرحله بسیارعادی است.
پذیرش واقعیت باید در مرحله آخر رخ دهد

این مرحله آخر است و پس از ماه ششم کم کم اتفاق می افتد. سوگواری فروکش می کند و فرد می پذیرد که باید به زندگی عادی خود بر گردد. این مرحله ممکن است طول بکشد.

منبع :  رابطه داغ دیدگی و افسردگی | افسردگی ناشی از مرگ عزیزان

منا آذری...
ما را در سایت منا آذری دنبال می کنید

برچسب : نویسنده : منا monaazari بازدید : 161 تاريخ : شنبه 22 آذر 1399 ساعت: 18:22

یکی از دانشمندان بسیار تاثیرگذار در علم رفتارشناسی ایوان پاولف می باشد او بیشتر عمر خود درگیر بررسی و مطالعه فیزیولوژی بود.

ایوان پاولف در سن 50سالگی وارد حوزه یادگیری شد و در مورد مفهوم شرطی سازی کلاسیک به مطالعه پرداخت.

در سن 80 سالگی به کمک مفاهیم شرطی سازی کلاسیک مطالعه خود را در زیمنه بیماری های روانی آغاز کرد.

او در این سال ها بسیار تلاش کرد و در زمینه علمی به نتایج درخشانی رسید او توانست کتاب بازتاب های شرطی و روانپزشکی را منتشر کند.

کتاب های او بسیار مفید است و به روانپزشکی و روانشناسی کمک بسیاری می کند.

در این مقاله به بررسی زندگی نامه و دستاوردهای علمی ایوان پاولف می پردازیم تا بتوانیم با یک رویکرد درمانی جدیدی آشنا شویم.

زندگی نامه ایوان پاولف

ایوان پترویچ پاولف در سال 1894 در روسیه به دنیا آمد، پدر او یک کشیش مسیحی بود و او در ابتدای جوانی پدرش را الگوی خود قرار داد و تحت تاثیر پدرش قرار گرفت وتحصیلات مذهبی جهت کشیش شدن را آغاز کرد.

اما پس از مدتی به علم فیزیولوژی علاقه مند شد و به مطالعه در این حوزه مشغول شد او بیشتر عمر خود برای مطالعه علم فیزیولوژی گذراند.

ایوان پاولف در این زمینه بسیار رشد کرد و به موفقیت رسید او توانست در سال 1904 جایزه نوبل را برای پژوهش های خود در حوزه فیزیولوژی سیستم گوارش کسب کند.

او تا قبل از 50سالگی  در زمینه شرطی سازی هیچ مطالعه ای نداشته است و یک رویداد و اتفاق تصادفی باعث شد که او به این سمت کشیده شود.

ایوان پالف در زمینه شرطی سازی پژوهش های بسیاری انجام داد که باعث شد شهرت او به خاطر این پژوهش ها بیشتر شود.

او در سن 80 سالگی به مطالعه مفاهیم شرطی سازی در زمینه بیماری های روانی پرداخت و تلاش بسیاری در این زمینه کردند که منجر به انتشار کتاب بازتاب های شرطی و روانپزشکی در سال 1941 شد، این کتاب ها برای علم روانپزشکی بسیار کاربردی بود.

ایوان پاولف بسیار اهل پژوهش بود او در سن 87 سالگی و در خاک روسیه درگذشت.

ایوان پاولف و شروع مطالعات شرطی سازی

ایوان پاولف به طور یک اتفاق ناگهانی توانست با مقوله شرطی سازی آشنا شود و به مطالعه و بررسی آن پرداخت.

پاولف دستگاه گوارش عملی جراحی را روی یک سگ مورد مطالعه قرار داد و هنگامی که ترشحات از معده سگ از طریق لوله در بیرون بدن او ریخته و جمع آوری می شد وی به نکته جالبی رسید.

پاولف هنگامی که ترشحات معده حیوان را اندازه گیری می کرد در پاسخ به محرک هایی مانند گرد گوشت به این نتیجه رسید که سگ با دیدن غذا، باعث ترشح بزاق دهانش می شود.

او هنگامی که در آزمایشگاه می رفت متوجه می شد عواملی مانند حضور در آزمایشگاه و یا صدای پا باعث ترشح بزاق می شود.

پاولف ابتدا به این عکس العمل ها توجه کرد و پاسخ آن را تحت عنوان بازتاب روانی نامگذاری کرد اما او به عینیت گرایی اعتقاد ویژه ای داشت و به همین دلیل دوست نداشت در زمینه عوامل روانی که مرتبط با ذهن است پژوهشی را انجام دهد.

ولی همکارانش اصرار داشتند که او در زمینه شرطی سازی و کاربرد آن در روانپزشکی پژوهش هایی را انجام دهد و به همین دلیل او پژوهش ها را آغاز کرد و در این زمینه موفق شد.

پژوهش های او باعث شد تا روشی برا ی درمان بیماری های روانی پیدا شود.

تعریف شرطی سازی از زبان پاولف

پاولف مفهوم بازتاب روانی یا همان پاسخ شرطی را در سال 1955 برای مخاطبشان بیان کرد و آن ها را با این ویژگی ها آشنا ساخت.

در زیر جملاتی به نقل از پاولف در کتاب های مختلف نظریه های یادگیری به عنوان تعریفی از شرطی سازی بیان شده است.

"من دو آزمایش ساده را که می‌توانند به وسیله هرکسی با موفقیت انجام شوند ذکر می‌کنم.

ما یک محلول رقیق از نوعی اسید را به صورت خوراکی به دهان سگ می‌ریزیم، اسید به طور طبیعی یک واکنش دفاعی را در حیوان برمی‌انگیزد.

او با حرکت شدید دهان، محلول را بیرون می‌ریزد و در همان حین مقدار زیادی بزاق در درون و بیرون دهان ترشح شده که باعث رقیق شدن اسید و شست و شوی مخاط دهان می‌گردد.

حال به آزمایش دوم می‌پردازیم، درست پیش از ریختن محلول اسید به دهان حیوان، چندین بار او را از طریق یک عامل بیرونی نظیر صدایی مشخص تحت تأثیر قرار می‌دهیم.

بعد چه اتفاقی رخ می‌دهد؟ با تکرار صدا به تنهایی همان واکنش‌ها از جمله حرکات شدید دهان و ترشح بزاق به طور کامل تکرار می‌شوند".

پاولف به طور واضح تعریف شرطی سازی را بیان کرد.

تاثیر ایوان پاولف بر علم روانشناسی و روانپزشکی

بر اساس تحقیقات انجام شده بسیاری از اختلالات روانی و عادت های بد به دلیل شرطی شدن مغز به وجود می آید.

به عنوان مثال ترس های غیرمنطقی از اشیا وحیوانات و یا موقعیت ها و فوبیاها بیشتر برای درمان آن از شرطی سازی کلاسیک استفاده می کنند و شرطی سازی برای مفهوم بندی و برنامه ریزی برای مداخلات درمانی به کار می رود.

مثلا ترس ازآمپول را در نظر بگیرید کودکانی که از آمپول می ترسند با دیدن هر چیزی مانند آمپول نمایان گر درد باشد حس ترس به سراغشان می آید و نسبت به محرک های دیگر تزریق هم پاسخ ترس افراطی در انسان ها به وجود می آید.

درمانگر برای درمان این اختلال از تکنیک های رفتاری نظیر خاموشی استفاده می کنند.

در جریان خاموشی محرک شرطی انجام می شود اما بدو اینکه پاسخی غیر شرطی مانند درد ارائه شود و همین باعث می شود تا فرد به مرور زمان شرطی زدایی شود و ترس او از بین برود و بهبود یابد.

روانشناسان و درمانگران برای درمان این بیماران سعی می کنند پاسخ های مثبت تری را جایگزین پاسخ های قبلی کنند تا فرد بتواند سریع تر بهبود یابد و به این ترتیب به درمانجو کمک بسیاری می کنند.

درمانگر می تواند با تکنیک هایی مانند ریلکسیشن و تنفس آگاهانه شخص را آرام کند و آموزش های لازم را برای او بیان کند.

سوالات متداول

از مفاهیم مطرح شده در نظریه یادگیری پاولف و شرطی سازی کلاسیک بیشتر در چه زمینه هایی استفاده می شود؟

امروزه نظریه پاولف کاربردهای بسیاری دارد و در زمینه های مختلف از جمله روانشناسی تربینی، آموزش و پرورش، فرمول بندی اختلالات روانی و رفتار درمانی یا همان مداخلات درمانی مورد استفاده قرار می گیرد.

منا آذری...
ما را در سایت منا آذری دنبال می کنید

برچسب : نویسنده : منا monaazari بازدید : 126 تاريخ : دوشنبه 17 آذر 1399 ساعت: 20:13

آیا افسرده خویی با اختلال افسردگی متفاوت است؟ در سراسر جهان میلیون ها نفر دچار انواع افسردگی هستند اما افرادی که به افسردگی خویی دچار می شوند علائم خفیف تری نسبت به اختلال افسردگی دارند، ولی دوره های آن طولانی می باشد.

آن ها چون افسردگی شدیدی ندارند و افسردگی آن ها اختلالی در کار و روابط اجتماعی شان نمی گذارد زیاد جدی نمی گیرند و برای درمان اقدام نمی کنند.

آن ها خودشان از سرگرمی ها و تفریحات خود به خوبی لذت نمی برند و چون افسردگی آن ها حاد نیست و دیگران شاید متوجه بیماری آن ها نشوند از طریق اطرافیان حمایت نمی شوند.

بعضی اوقات افسردگی پیامدهای تاسف بار و ناراحت کننده ای دارد افسردگی اگر به موقع شناسایی شود می توان جلوی پیشرفت آن را گرفت و به خوبی درمانش کرد و برای درمان می توانید از مشاور و روانشناس کمک بگیرید.

در این مقاله به بررسی تفاوت افسردگی با افسردگی خویی می پردازیم.

اختلال افسردگی و علائم آن

شدت نشانه های افسردگی اساسی بسیار بالا است به طوری که فرد را از نظر شغلی و روابط اجتماعی دچار مشکلاتی می کند.

اختلال افسردگی باعث می شود تا غم و اندوه شدیدی در فرد به وجود آید و در موقعیت های گوناگون از زندگی خود لذت نبرد این احساس حداقل به مدت دو هفته فرد را درگیر می کند.

افسردگی علائم زیادی دارد که می توان به موارد زیر اشاره کرد.

  • کاهش و عدم اعتماد به نفس
  • بی علاقگی و بی حوصله بودن
  • بی قراری کردن
  • احساس پوچی و بی فایده بودن
  • ناامید نسبت به زندگی و ناراحت و دلگیر بودن
  • احساس بی ارزش بودن
  • تفکرات منفی و ...

اختلال افسرده خویی و علائم آن

افسردگی خویی نمونه ای از افسردگی است و علائم افسردگی را دارد فقط نشانه های آن نسبت به اختلال افسردگی به شدت کمتری می باشد.

فردی که به افسردگی خویی مبتلا می شود ممکن است از بیماری خود آگاه نباشد و حتی خودش نتواند تشخیص دهد که افسرده هست یا خیر.

افسردگی خویی دوره های نسبتا طولانی دارد که حالت آن ثابت باقی می ماند به طوری علائم و نشانه های آن ممکن است حداقل دوسال ماندگار باشد.

تفاوت افسرده خویی با افسردگی

افرادی که به افسردگی خویی مبتلا می شوند نمی توانند افسردگی خود را تشخیص دهند معمولا همیشه خلق افسرده دارند ولی افرادی که به افسردگی اساسی مبتلا می شوند زمان دوره افسردگی آن ها مشخص است.

چون شدت علائم افسردگی ماژور بیشتر است و زندگی فرد را مختل می کند اما در افسردگی خویی فرد زندگی معمول خود را دارد ولی بدون لذت و هیجان.

در افسردگی خویی فرد معمولا از جمع و اجتماع کناره گیری می کند و دچار حساسیت های عاطفی – هیجانی می شود گریه های او بیشتر دوزه ای می باشد.

اما در اختلال افسردگی، شدت بیماری فرد بسیار زیاد است و باعث اختلال در زندگی، کار و تحصیل و روابط اجتماعی او می شود.

نشانه ها و علائم افسردگی خویی زیاد واضح نمی باشد و  فرد کارکرد معمول خودش را دارد ولی در طولانی مدت نمی تواند لذت و هیجانی را در زندگی خود حس کند.

احتمال افسردگی اساسی تا اوایل نوجوانی بسیار کم است و افرادی که در زیر 20سال به افسردگی دچار می شوند به احتمال زیاد افسردگی مزمن و به افسردگی خویی مبتلا شده اند.

افرادی که به افسردگی خویی مبتلا می شوند بیشتر درگیر اختلالات شخصیتی می شوند و یکی از دلایل آن می تواند به خاطر افسردگی مستمر بدون علائم حاد باشد و فرد را درگیر اختلالات شخصیتی در کنار افسرده بودن قرار دهد.

آیا تفاوت افسرده خویی با افسردگی باعث تغییر روش های درمانی می شود؟

برای افسردگی روش های درمانی متفاوتی وجود دارد که در زیر به آن ها اشاره شده است.

  • استفاده از داروهای ضدافسردگی
  • روان درمانی
  • درمان شناختی – رفتاری
  • رفتار درمانی
  • روان درمانی فردی بینش مدار
  • درمان بین فردی
  • خانواده درمانی
  • در موارد حاد بستری کردن بیمار

بر اساس روش های بالا روان درمانی در کنار داروهای ضد افسردگی می تواند بر روی بیمار اثر مثبت بگذارد.

همچنین بستری کردن زمانی لازم است که شخص به افسردگی حاد مبتلا شده و احتمال خودکشی و یا آسیب زدن به دیگران وجود دارد.

برای آنکه بهترین روش درمانی بر اساس ویژگی های شخصیتی بیمار را در نظر بگیرید باید از مشاوره افسردگی کمک بگیرید.

بیمارانی که به افسردگی مبتلا می شوند معمولا نسبت به درمان عکس العمل بهتری نشان می دهند نسبت به افرادی که به افسردگی خویی مبتلا هستند.

چون افرادی که به افسردگی خویی مبتلا هستند چون علائم آن ها واضح نیست شناسایی بیماری به ندرت اتفاق می افتد و سرعت بهبودشان بسیار کم است پس ممکن است که دوره درمان طولانی تری داشته باشند.

دوره درمان در اختلال افسردگی ممکن است حدود 4 تا 9 ماه طول بکشد اما در افسردگی خویی بسیار طولانی است و ممکن است بدون درمان ممکن است 20تا 30 سال فرد گرفتار افسردگی باشد.

به طور میانگین دوره درمان افسردگی خویی حدود 5 سال می باشد در این 5 سال فرد زندگی بدون لذت و هیجانی را داشته است و ممکن از به خودش آسیب بزند و خودکشی کند.

افرادی که به افسردگی خویی مبتلا می شوند اختلالات بیشتری را تجربه می کنند و به مدت طولانی تری درگیر بیماری هستند.

هردو افسردگی نیاز به درمان دارد و روش های درمانی برای آن فرقی نمی کند فقط باید به موقع بیماری شناسایی شود تا بتوان به بهترین روش برای درمان آن اقدام کرد.

یه خبر خوب

برای درمان افسردگی می توانید به مراکز مشاوره ای که با سابقه و تجربه هستند کمک بخواهید و با کمک مشاور و روانشناس خوب با دریافت راهکارها و روش های گوناگون  به درمان خود و دیگران کمک کنید.

در این مراکز متخصصان با بالاترین سطح کیفیت و تجربه وجود دارند و می توان به صورت تلفنی یا حضوری با آن ها در تماس بود.

سوالات متداول

بهترین راهکار درمانی برای افراد مبتلا به افسردگی چیست؟

افسردگی انواع مختلفی دارد و باتوجه به شدت اختلال و افسردگی فرد می تواند بسیار متفاوت باشد.

به طور کلی درمان افسردگی را به دو روش تقسیم می کنند درمان دارویی و روان درمانی.

در درمان دارویی از داروهای ضدافسردگی استفاده می شود که بر اساس تجویز و دستور پزشک فرد بیمار باید آن را مورد استفاده قرار دهد.

در روان درمانی از روش هایی مانند درمان شناختی رفتاری، درمان بین فردی، و خانواده درمانی استفاده می شود که روانشناس و متخصص در این زمینه بسیار کمک کننده می باشد.

منا آذری...
ما را در سایت منا آذری دنبال می کنید

برچسب : نویسنده : منا monaazari بازدید : 179 تاريخ : 15 آذر 1399 ساعت: 21:16

یکی دیگر از انواع اختلالات خلقی، اختلالات خلقی نوع دو می باشد، که از نوع اختلالات روانپزشکی می باشد.

در این اختلال فرد دوره هایی مانند خلق افسردگی و خلق هیپومانیک را تجربه می کند.

هیپومانیا همان مانیا یا خلق بالا در اختلال قطبی نوع یک می باشد اما چون در این اختلال شدت آن کمتر است به آن هیپومانیا می گویند.

اختلال دوقطبی نوع دو در زندگی فرد اختلالات زیادی را به وجود می آورد و باعث پریشانی و ناراحتی های زیادی در فرد می شود که بر روی عملکرد او تاثیر منفی می گذارد.

فرد برای اینکه بتواند به روال عادی زندگی خود برگردد باید خدمات روان شناسی و روان پزشکی استفاده کند تا هر چه زودتر بهبود یابد.

در این مقاله اختلال دو قطبی نوع دو را مورد بررسی قرار می دهیم و با علل و روش های درمانی آن آشنا می شویم.

تفاوت اختلال دو قطبی نوع دو با دو قطبی نوع یک

افرادی که به این اختلال ها دچار می شوند در هر دو دوره هایی از خلق پایین ( افسردگی) و خلق بالا ( مانیک) را تجربه می کنند اما تفاوتی که در اختلال دو قطبی نوع یک با دو وجود دارد در شدت دوره خلق بالا یا همان مانیا می باشد.

افرادی که به اختلال دو قطبی نوع دو مبتلا می شوند دوره مانیا آن ها شدت کمتری دارد و زیاد شدید نیست که در مسائل شغلی، تحصیلی ، اجتماعی و خانوادگی و...آن ها مشکلی ایجاد کند به همی دلیل به آن هیپومانیا می گویند.

اما بیماران دو قطبی نوع دو دوره های افسردگی آن ها شدت زیادی دارد و بر روی عملکرد آن ها تاثیر منفی می گذارد و کاهش معناداری در انجام کارهای روزانه به وجود می آورد.

به طور کلی اختلال دو قطبی نوع دو نسبت به دو قطبی نوع یک شدت کمتری ندارد بلکه بر روی دوره های آن ها از نظر شدت اختلال تفاوتی وجود دارد.

علائم اختلال دو قطبی نوع دو

در اختلال دوقطبی نوع دوم فرد دوره هایی از افسردگی و هیپومانیا را تجربه می کند که هر کدام علائم و نشانه های خاص خودشان را دارند.

در ادامه این مقاله به بررسی هر کدام از این دوره ها به صورت جداگانه می پردازیم.

علائم مربوط به دوره هیپومانیا اختلال دو قطبی نوع دوم

دوره هیپومانیا با علائمی همراه ست که در زیر به آن ها اشاره شده است و فرد بیمار حداقل 3 علامت از نشانه های زیر را خواهد داشت.

دوره هیپومانیا حداقل 4 روز طول می کشد و خود فرد ممکن است متوجه تغییری خاصی در خود نشود اما اطرافیان متوجه خواهند شد که تغییرات نابهنجاری در او به وجود آمده است.

  • سطح انرژی فرد افزایش می یابد و احساس بی قراری می کند.
  • احساس تحریک پذیری
  •  افزایش اعتماد به نفس
  • میزان خوابیدن کاهش می یابد
  • پرحرفی و از این موضوع به آن موضوع می پرد، پرش افکار
  • اختلال در توان تصمیم گیری
  • درگیر شدن در فعالیت هایی که ممکن است برای فرد بیمار عواقب ناخوشایند داشته باشد، مانند روابط جنسی پرخطر، مصرف زیاد الکل و مواد مخدر، ولخرجی زیاد...

علائم مربوط به دوره افسردگی اختلال دو قطبی نوع دوم

در این دوره فرد علائم افسردگی اساسی را تجربه می کند که شامل موارد زیر می باشد.

  • دچار بی خوابی یا خواب می شود.
  • ایجادر تغییراتی در اشتها
  • احساس ناراحتی و غمگینی در اکثر اوقات روز
  • لذت نبردن از چیزهایی که قبلا باعث می شدند که فرد لذت ببرد.
  • احساس ناامیدی و شکست
  • احساس خستگی و کمبود انرژی
  • کاهش قدرت تمرکز و بروز مشکلاتی در حافظه
  • کاهش اعتماد به نفس
  • افکار منفی مانند خودکشی و مرگ

همزمانی اختلال دو قطبی نوع دوم با دیگر اختلالات

افرادی که اختلال دو قطبی نوع دوم را تجربه می کنند ممکن است در کنار آن به یکی از اختلالات روانشناختی دچار شوند.

به عبارت دیگر فرد در کنار اختلال خلقی می تواند اختلال روانی را تجربه کند و بیشتر آن ها به اختلالات اضطرابی دچار می شوند و به مصرف مواد مخدر تمایل پیدا می کنند.

درصد کمی ممکن است اختلالات دیگری مانند اختلال خوردن را تجربه کنند و ممکن است هنگام عصبانیت دچار پرخوری شوند.

این اختلالات روانی با دوره های اختلالات خلقی فرد بیمار ارتباط دارد مثلا هنگامی که فرد دوره افسردگی را طی می کند بیشتر احتمال دارد دچار اختلال خوردن شود و در دوره شیدایی و مانیا بیشتر دوست دارد به سمت مواد مخدر برود و مصرف آن ها را تجربه کند.

عوامل خطر مربوط به اختلال دو قطبی نوع دو

برای اختلال دو قطبی علل مشخصی وجود ندارد و بر اساس پژوهش های انجام شده عوامل ژنتیکی می تواند نقش پررنگی در وجود آمدن این اختلال داشته باشد.

افرادی که در خانواده درجه یک آن ها سابقه وجود این اختلال وجود دارد بیشتر در معرض این اختلال قرار می گیرند.

همچنین عواملی مانند ناهنجاری های در مدارهای مغزی و انتقال دهنده های عصبی و رویدادها و اتفاقات محیطی در دوران کودکی می تواند تاثیر منفی بر روی افراد بگذارد و مشکلاتی را به وجود آورد.

درمان اختلال دو قطبی نوع دوم

برای درمان اختلال دو قطبی نوع دوم می توانید از ترکیب روان درمانی و دارو درمانی استفاده کنید.

اگر علائم و نشانه های این اختلال را در خود و یا نزدیکان خود مشاهده کردید باید برای تشخیص درست آن از مشاوره روانشناسی کمک بخواهید.

هنگامی که روانشناس نوع بیماری و اختلال را تشخیص داد می توانید با استفاده از جلسات روان درمانی، درمان را شروع کنید تا بتوانید فاصله بین دوره افسردگی و شیدایی را افزایش دهید تا از پیشرفت بیماری جلوگیری شود.

روان درمانی روش های متفاوتی دارد که می توان به درمان شناختی- رفتاری، روان درمانی بین فردی، خانواده درمانی، رفتار درمانی و درمان مبتنی بر روانکاوی اشاره کرد.

برای اینکه فرد بیمار به ثبات بیشتری برسد باید تحت نظر یک روان پزشک باشد تا داروها و وضعیت جسمانی او کنترل شود.

داروهای تثبیت کننده خلق مانند لیتیوم، ضد افسردگی ها و داروهای آنتی سایکوتیک برای فرد بیمار مورد استفاده قرار می گیرد.

نقش مرکز مشاوره در درمان اختلالات دو قطبی

در مرکز مشاوره می توان با مشاوران و متخصصان با تجربه به صورت تلفنی و حضوری در ارتباط بود تا با کمترین زمان ممکن به درمان و شناخت مسئله و مشکلات شما پرداخته شود.

در مرکز مشاوره به افراد بیمار کمک می کند تا با روش ها و راهکارهای مناسب به درمان بیماری خود بپردازند.

سوالات متداول

  • اختلال دو قطبی نوع دوم بیشتر در چه سنی بروز پیدا می کند؟

این اختلال معمولا در اواخر سن نوجوانی و اوایل سن بزرگسالی به وجود می آید و سن شروع  آن به طور متوسط 20تا 30 سالگی می باشد.

 این اختلال نسبت به اختلال نوع یک دیرتر به وجود می آید اما نسبت به اختلال افسردگی اساسی فرد را زودتر درگیر می کند.

  • آیا همه بیماران دو قطبی هذیان و توهم را تجربه می کنند؟

خیر، همه افراد این علائم را ندارند و در بیمارن مختلف این نشانه ها متفاوت است، فرد بیمار اگر به هذیان و توهم دچار شد می تواند به پزشک مراجعه کند.

پزشک با بررسی بیمار می تواند برای کاهش علائم فرد از داورهای ضد روان پریشی استفاده کند.

منا آذری...
ما را در سایت منا آذری دنبال می کنید

برچسب : نویسنده : منا monaazari بازدید : 175 تاريخ : 13 آذر 1399 ساعت: 21:14

اختلال دوقطبی پیشرونده یک نوع از اختلالات خلقی می باشد که به سرعت در فرد تغییراتی را به وجود می آورد و با علائم افسردگی و شیدایی همراه می باشد.

در این اختلال غرد بیمار چند روز یا چندماه را سرخوش و شیدا است و به صورت ناگهانی وارد دوره افسردگی می شود.

فرد در دوران شیدایی بسیار پرانرژی و فعال است و سرخوشی را به خوبی تجربه می کند و بسیار صحبت می کند و کارها را با انرژی بسیار زیاد انجام می دهد.

اما همین فرد به طور ناگهانی گوشه گیر می شوند و ناامید و بدون انگیزه هستند آن ها امید به زندگی ندارند و افکار منفی مانند مرگ و خودکشی به سراغ آن ها می آید.

در اختلال دوقطبی پیشرونده در زندگی فرد اختلالاتی به وجود می آید و زندگی فرد به طور کامل مختل می شود.

این اختلال به عوامل همچون ژنتیکی و محیطی مربوز می شود و به خاطر این علائم اتفاق می افتد و علائم آن را می توان با دارو و روش های روان درمانی مانند شناختی رفتاری کنترل کرد.

در این مقاله به بررسی اختلال دو قطبی پیشرونده، شرح علائم و درمان آن می پردازیم.

اختلال دوقطبی پیشرونده

اختلال دوقطبی پیشرونده نوعی از اختلال دوقطبی می باشد و می تواند از ادغام اختلال قطبی نوع یک و نوع دو به وجود آید.

در این اختلال فرد به نوساناتی دچار می شود و ممکن است در طول سال افسردگی و شیدایی را چهار بار تجربه کند.

افرادی که اختلالات دو قطبی پیشرونده را تجربه می کنند ممکن است چند روز بسیار سرخوش و شیدا باشند و انرژی لازم برای کارها را داشته باشند و بعد از تمام شدن سرخوشی وارد دوره افسردگی شوند.

بسیاری از افرادی که به اختلال دو قطبی دچار می شوند حدود 10 درصد از آن ها اختلال دو قطبی پیشرونده را تجربه می کنند.

اختلال دو قطبی پیشرونده با نام های دیگری شناخته شده است و می توان آن را به عنوان اختلال تناوب سریع یا اختلال تناوب بسیار بسیار سریع شناخت.

افرادی که اختلالات دوقطبی آن ها بسیار شدید است ممکن است نوسانات خلقی را بیش از چهار بار در سال تجربه کنند  و در مواقعی ممکن است خلق فرد هر 48 ساعت تغییر کند.

در این هنگام فرد هر 48 ساعت می تواند افسردگی را تجربه کند و بعد دوره شیدایی را و هم چنین عکس آن هم اتفاق می افتد.

نشانه های اختلال دوقطبی پیشرونده

افسردگی

فرد هنگامی که به فسردگی دچار شود احساس غم و ناراحتی زیادی به سراغش می آید او علائمی مانند گریه های زیاد، ناامیدی، عدم اعتماد به نفس، احساس پوچی و بی ارزش بودن و احساس گناه می کند.

او در این دوران حی می کند انرژی ندارد و نمی تواند کارها و فعالیت هایش را انجام دهد، و ممکن است تمرکز لازم را برای انجام کارها نداشته باشد و حافظه اش دچار مشکل شود.

ذهن او درگیر افکار منفی می باشد و بیشتر به خودکشی و مرگ فکر میکند و به اتفاق ها و وقایع اطرافش توجه نمی کند.

فرد در دوران افسردگی ممکن است کم اشتها شود و کاهش وزن پیدا کند و در خواب او اختلالاتی به وجود آید و به کم خوابی و بی خوابی یا خواب زیادی داشته باشد.

برای درمان این افسردگی قرص ضد افسردگی تاثیری در کنترل علائم ندارد چون مصرف قرص باعث می شود فرد از دوره افسردگی خارج شود و سریع تر به دوره شیدایی یا مانیا وارد شود.

در ادامه مقاله با دوره شیدایی آشنا خواهید شد.

شیدایی یا مانیا

هنگامی که فرد از حالت افسردگی خارج می شود وارد حالت شیدایی می شود، او در این حالتبیش از اندازه خوش حال و سرخوش و خوش بین است.

فرد بیمار در حالت شیدایی بسیار صحبت می کند و ممکن است از موضوعی به موضوع دیگر برود و دچار لغزش کلامی شود.

فرد در این حالت ممکن است با کسانی که با نظرات او موافق نیستند پرخاشگری کند چون عصبی و بسیار تحریک پذیر می باشد.

افرادی که به اختلال دوقطبی دچار می شوند انرژی زیادی دارند و آنها انگیزه زیادی برای رسیدن به اهدافشان دارند و ممکن است توانایی و استعداد خود را بیشتر از آنچه است تصور کنند.

آن ها خود را لایق موفقیت می دانند و احساس برتری میکنند میل جنسی آن ها زیاد است و رغبتی به خوابیدن ندارند.

تفاوت اختلال دو قطبی پیشرونده با اختلال خلق ادواری

اختلال خلق ادواری نسبت به اختلال دوقطبی بسیار سطح ضعیف تری دارد و علائم آن بسیار خفیف می باشد.

در این اختلال علائم و نوسانات فرد در حال تغییر است و در طی دو سال تغییراتی در آن به وجود می آید و هیچ گاه فرد به افسردگی اساسی مبتلا نمی شود.

اما در اختلال پیشرونده فرد هر 48 ساعت ممکن است خلق او عوض شود و به دوره افسردگی یا دوره شیدایی دچار شود.

در اختلال پیشرونده زندگی فرد به طور کامل دچار اختلال می شود و از تحصیل و شغل باز می ماند و ممکن است فرد دچار اختلالاتی چون پیش فعالی شود.

درمان اختلال دو قطبی پیشرونده

برای درمان اختلال دو قطبی پیشرونده می توان از ترکیب روان درمانی و دارو درمانی استفاده کرد.

برای درمان این بیماری می توان از داروهای تثبیت کننده خلق مانند لیتیوم علائم بیماری را تا حدی کنترل کرد و فرد را از نظر خلقی به ثبات رساند.

داروهای دیگری مانند ضدافسردگی و داروهای آنتی سایکوتیک در صورت وجود هذیان و توهم می تواند به فرد بیمار کمک کند.

در کنار دارودرمانی و روان درمانی می توان از درمان های رفتاری و روانشناسی نیز استفاده کرد.

روان درمانی روش ها و انواع مختلفی دارد که می توان به موارد زیر برای درمان اختلال دو قطبی پیشرونده اشاره کرد.

  • درمان شناختی- رفتاری
  • روان درمانی بین فردی
  • خانواده درمانی
  • رفتار درمانی
  • درمان مبتنی بر روانکاوی

برای درمان فرد ابتدا باید اطلاعات کافی در مورد بیماری را به فرد بیمار بدهید تا به خوبی با بیماری خود آشنا شود و بعد برای درمان به او کمک کنید.

در مشاوره روانشناسی می توانید به فرد کمک کنید تا به زندگی معمولی و نرمال خود باز گردد و شغل و تحصیل خود را ادامه دهد تا در آن ها موفق شود.

نقش مرکز مشاوره در درمان اختلالات دو قطبی

مرکز مشاوره با افراد متخصص می تواند کمک زیادی به افراد بیمار کند آن ها می تواند با دادن کیفیتی عالی در زمینه مشاوره های خود موفق باشند.

با مشاوران می توانید به صورت تلفنی و حضوری تماس برقرار کنید و با آگاه کردن آن ها از مشکلات خود راهنمایی و مشاوره دریافت کنید.

آن ها با دادن راهکارها و روش های صحیح شما را راهنمایی می کند که برای درمان بیماری چه کنید و اختلالات دو قطبی پیشرونده و اختلالات روانی با استفاده از روانشناس قابل کنترل می باشد.

سوالات متداول

موثرترین راهکار درمانی برای اختلال دو قطبی پیشرونده چیست؟

انتخاب روش درمانی برای افراد مختلف متفاوت است و به شرایط و شدت و ویژگی های فردی بیمار بستگی دارد.

تلفیق دارودرمانی و روان درمانی می تواند یکی از روش های اصلی برای درمان اختلال دو قطبی پیشرونده باشد.

برای درمان فرد می توان از داروهای تثبیت کننده خلق در کنار جلسات شناختی رفتاری استفاده کرد تا بیمار افسردگی او کمترشود.

منا آذری...
ما را در سایت منا آذری دنبال می کنید

برچسب : نویسنده : منا monaazari بازدید : 168 تاريخ : سه شنبه 11 آذر 1399 ساعت: 21:12

انتخاب رشته کنکور سراسری بسیار مهم و حساس است چون آینده فرد را تقریبا مشخص می کند و زندگی فرد و سلامت روان او را تحت تاثیر قرار می دهد.

انتخاب رشته باید بر اساس علاقه فرد باشد و تنها آینده رشته و اعتبار دانشگاه ملاک نیست.

انتخاب رشته اگر به خوبی انجام نشود و بدون آگاهی صورت گیرد تاثیرات مخربی را بر جای خواهد گذاشت و باعث مشکلاتی مانند افسردگی، عدم موفقیت تحصیلی، عدم رضایت شغلی و همچنین احساس ناکارآمدی و ... می شود.

استعداد و علاقه در انتخاب رشته تاثیر مهمی دارد در این مقاله به بررسی جامع و کامل دیدگاه روانشناسان می پردازیم.

انتخاب رشته صحیح کنکور پلی به سوی آینده ای روشن

انتخاب رشته صحیح باید بر اساس علاقه و استعداد باشد و طوری انتخاب شود که احتمال قبولی بر اساس علاقه و استعداد وجود داشته باشد.

اگر رشته ای در آن قبول شده اید بر اساس علاقه شما باشد در آینده تاثیر مثبتی بر روی شغل و رسیدن به خواسته هایتان خواهد داشت و باعث سلامت روان شما می شود و در تحصیل به موفقیت های عالی خواهید رسید.

در ادامه تاثیرات مثبتی که انتخاب رشته در آینده می گذارد را مورد بررسی قرار می دهیم.

احساس مثبت نسبت به خود

وقتی افراد کاری را انجام می دهند بر حسب علاقه و توانایی شان است در آن کار موفق تر خواهند بود و اعتماد به نفس بالایی خواهند داشت و در آن کار پیشرفت می کنند و آینده روشنی را برای خود تصویرسازی میکنند.

اما اگر در آن کار توانایی نداشته باشند با شکست رو به رو می شوند و در آن زمینه ناتوان خواهند بود و به موفقیت نمی رسند.

پیشرفت تحصیلی و شغلی

برای پیشرفت دو گزینه استعداد و علاقه بسیار مهم است، رشته هایی که تحصیل می کنید اگر بر اساس علاقه و استعدادتان باشد در آن موفق تر خواهید بود و احتمال پیشرفت شما افزایش می یابد، اما اگر بدون علاقه به سمت رشته ای بروید سریع از آن خسته می شوید و به آینده آن فکر نمی کنید.

شکوفایی خلاقیت و نبوغ

رشته هایی که بر اساس علاقه باشد احتمال پیشرفت و موفقیت به شدت در آن افزایش یافته و فرد دوست دارد به خلاقیت و نوآوری بپردازد و یک طرح و وسیله جدید ابداع کند، و انگیزه برای ادامه تحصیل افزایش می یابد.

عوامل تاثیرگذار بر انتخاب رشته صحیح کنکور

انتخاب رشته صحیح به عوامل مختلفی بستگی دارد و برای آنکه انتخاب درستی داشته باشید باید این عموال را در کنار هم مورد بررسی قرار دهید.

برای اینکه انتخاب رشته بهتری داشته باشید باید از یک مشاوره تحصیلی با تجربه کمک بگیرید تا بتواند در انتخاب به خوبی شما را راهنمایی کند.

در زیر عواملی که برای انتخاب رشته به شما کمک می کند تا تصمیم گیری بهتری داشته باشید را مورد بررسی قرار می دهیم.

نقش خانواده

یکی از عواملی که باید در تصمیم گیری و انتخاب های فرزندان نقش بسیار مهمی دارد خانواده است.

گاهی والدین به فرزندانشان فشارهای زیادی وارد می کنند تا آرزوهای دست نیافته خود را فرزندانشان به واقعیت تبدیل کنند و یا به درآمد بالا و موقعیت اجتماعی بیش از اندازه توجه کرده و فشار زیادی را به فرزند خود تحمیل می کنند.

والدین با این رفتار نامناسب باعث می شوند که فرزندان رشته ای را انتخاب کنند که به آن علاقه ندارند و در آینده در آن موفق نخواهند بود.

والدین باید تصمیم گیری نهایی را برعهده فرزندشان بگذارند اما در انتخاب رشته او را راهنمایی کنند و برای اینکه یک انتخاب صحیح داشته باشد از مشاور تحصیلی کمک بخواهند تا فرزندشان را با انواع رشته ها آشنا کند.

والدین باید اهمیت شان اجتماعی و درآمد مالی و انواع شغل ها را برای فرزندشان توضیح دهند و پیامدهای تصمیم را برایش بگوییند تا فرزند بتواند با خیال راحت و به طورمستقل تصمیم بگیرد.

چشم و هم چشمی

چشم و هم چشمی باعث می شود که معیارهای اشتباهی برای انتخاب رشته در نظر بگیرید و بیشتر دوست دارید تا در پیش اقوام و دوستان مورد توجه قرار بگیرید و اسم تان سرزبان ها بیفتد و بر اساس علایق و سلیقه خود انتخاب نکنید.

نقش علاقه و توانمندی ها

یکی از مهمترین گزینه هایی که در انتخاب رشته مهم است میزان علاقه مندی شما می باشد اگر علاقه داشته باشید مشکلات و سختی هایی که در مسیر راه برای شما به وجود می آید را بهتر تحمل می کنید و با انگیزه و پشتکار فروان برای رسیدن به هدف می جنگید.

افراد باید در کنار علاقه با توانایی های خود آشنا باشند و به خوبی خودشان را بشناسند تا بتواند با انتخاب بهترین و مناسب ترین رشته آینده موفقی داشته باشند.

در نظر گرفتن فرصت های شغلی

در انتخاب رشته نسبت به شغل آینده خود توجه کنید و بر اساس سلیقه و استعداد رشته ای را انتخاب کنید که بازار کاری خوبی داشته باشد چون شغل بسیار مهم است.

برای اینکه انتخاب رشته شما به خوبی انجام شود و همه جوانب را در بر گیرد باید از مشاور کمک بگیرید و نسبت ها به شغل ها پرس و جو کنید و رشته ها را به خوبی بشناسید.

انتخاب رشته موفق یک تعامل مناسب بین منطق و علاقه به وجو می آورد و به هر دو عامل آینده شغلی و علاقه و استعداد فرد توجه می کند.

انگیزه ها و اهداف عامل تعیین کننده

در انتخاب رشته انگیزه و اهداف خود را در زندگی مشخص کنید و بر اساس اولویت هایی که برایتان مهم است و می خواهید در آینده به آن ها برسید و در 5 سال آینده جایگاه مناسبی داشته باشید انتخاب رشته کنید.

شما باید اهداف و اولویت های 5 سال آینده خود را بنویسید و برای آنچه می خواهید تلاش کنید این اهداف می تواند درآمد بالا، کمک به دیگران و یا کسب موقعیت اجتماعی باشد.

تاثیر ویژگی های شخصیتی

قبل از انتخاب رشته بهتر است یک خودشناسی انجام دهید و با ویژگی های شخصیتی خود به خوبی آشنا شوید تا بتوانید انتخاب رشته ای را انجام دهید که بر اساس ویژگی های شخصیتی و توانایی شما باشد.

درانتخاب رشته ویژگی هایی مانند درون گرا و برون گرا بودن، منطقی و احساسی بودن نقش مهمی دارد مثلا افرادی که درون گرا هستند نمی توانند در شغلی که باید روابط اجتماعی قوی داشته باشند موفق شوند.

به عنوان مثال کسی که می خواهد در آینده وکیل شود باشد باید قدرت بیانش بالا باشد و جسارت و توانایی متقاعد کردن بالایی داشته باشد تا بتواند در شغلش موفق شود.

یا در رشته نقشه کشی باید دید سه بعدی داشته باشد تا بتواند به راحتی آن ها را ترسیم کند و برای موفقیت خود تلاش کند تا به اهداف آینده اش برسد.

تبعات انتخاب رشته نادرست و ناآگاهانه در کنکور

انتخاب رشته ای که در آن علاقه و استعداد دخیل نباشد فرد در آن موفق نخواهد بود و به اجبار و گرفتن مدرک آن را ادامه می دهد و بر اساس توانایی فرد رشته درستی نبوده و مشکلاتی برای فرد به وجود می آید.

در ادامه به برخی از تبعات انتخاب رشته نادرست آشنا خواهید شد.

احساس ناکامی در اثر انتخاب نادرست رشته کنکور

رشته ای که انتخاب کرده اید اگر به آن علاقه نداشته باشید و توانایی و استعداد شما در آن زمینه ضعیف باشد یادگیری دروس و قبولی در امتحانات برای شما سخت خواهد بود و در شغل آینده خود اگر بر اساس رشته تحصیلی شما باشد موفق نخواهید بود.

عدم موفقیت در درس باعث می شود که احساس شکست کنید و اعتماد به نفس شما کم شود و تاثیرات منفی بر روی روحیه شما بگذارد.

احساسی ناکامی و شکست به سراغ شما خواهد آمد چون رشته خود را براساس علاقه و استعدادتان انتخاب نکرده اید و از انتخاب آن پشیمان هستید.

مشکلات تحصیلی

برای انجم فعالیت ها و موفق شدن در آن زمینه باید انگیزه داشته باشید و داشتن انگیزه تا حد زیادی به علایق شما بستگی دارد هر چه در انتخاب خود دقت کنید و با علاقه آن را برگزینید برای موفقیت در آن تلاش خواهید کرد.

باید برای مطالعه دروس انگیزه و علاقه داشته باشید تا در آن زمینه پیشرفت کنید اگر استعداد و علاقه نداشته باشید درتحصیل دچار مشکلاتی خواهید شد.

پیدا نکردن شغل مناسب در اثر انتخاب نادرست رشته کنکور

وقتی شغل انتخاب شده بر اساس علاقه ما نباشد در آن موفق نخواهیم بود و کارهایمان را به درستی انجام نخواهیم داد.

شغل اگر مناسب ما نباشد برای پیشرفت در آن تلاش نمی کنیم و موقعیت خوبی برای خود ایجاد نمی کنیم.

از دست دادن زمان

در انتخاب رشته سعی کنید با دقت انتخاب کنید تا بعدا از انتخاب خود پشیمان نشوید.

بسیاری از افراد بدون توجه به علاقه و استعداد خود یک رشته را انتخاب می کنند و چون در آن موفق نیستند و علاقه ای به انتخاب خود ندارند تصمیم به انصراف می گیرند.

انصراف آن ها باعث می شود مدت زمانی که در رشته تحصیل کرده اند به فنا بروند و زمان خود را از دست بدهند، این افراد باید ارزش زمان را بدانند و همان ابتدا با دقت بیشتری به انتخاب رشته بپردازند.

راهکارهایی برای انتخاب رشته بر اساس علاقه و استعداد

آزمون های استعداد یابی و خدمات مشاوره

کمک گرفتن از مشاوربسیار مفید است و او می تواند با انجام تست های شخصیت شناسی و استعدادیابی شما در زمینه رسیدن به علایق و خواسته یتان راهنمایی کند تا شما با انتخاب درست ، در آینده به موفقیت برسید.

راجع به رشته و شغل مورد نظرتان تحقیق کنید

برای اینکه انتخاب رشته یکی از مهمترین انتخاب های افراد در زندگی می باشد باید افراد سعی کند رشته هایی که مدنظرشان است و احساس می کنند بر اساس علایق و سلیقه های آن ها می باشد باید تحقیقات لازم را انجام دهند.

آن ها می توانند با دانشجویانی که در آن رشته تحصیل می کنند مشورت کنند و با فارغ التحصیلان در ارتباط باشند تا بهتر با محیط کاری آن ها آشنا شوند و ببینند که آیا محیط کاری این رشته با روحیات آن ها متاسب می باشد یا نه.

آن ها باید تحقیقات جامعی انجام دهند و به دانشگاه ها و مراکز شغلی سر بزنند و کتاب ها و واحدهایی که دانشجویان در این رشته باید پاس کنند آشنا شوند تا ببینند علاقه به این رشته دارند و می توانند در آن پیشرفت کنند وبه موفقیت برسند و بعد با خیال راحت رشته موردنظر را انتخاب کنند.

در مقابل قضاوت های نادرست دیگران بایستید

اگر با تحقیقات درست رشته مورد نظرتان را انتخاب کرده اید و بر اساس منطق و علایق شما می باشد پس از انتخاب خود مطمئن باشید و در مقابل انتقادها و نظرات دیگران مقاومت کنید.

هر فرد ویژگی ها و شخصیت های خاص خودش را دارد و علایق در آن ها متفاوت است پس سعی کنید برای هدف خود تلاش کنید و نگذارید رفتار دیگران شما را از تصمیمی که گرفته اید پشیمان کند.

انتخاب رشته صحیح کنکور، دانشگاه آزاد یا سراسری

بسیاری از افراد انتخاب دانشگاه برای آن ها مسئله ساز می شود و نمی دانند که در دانشگاه آزاد به سمت رشته مورد علاقه خود بروند یا در دانشگاه دولتی رشته ای ضعیف تری را برای ادامه تحصیل انتخاب کنند.

مثلا این تعارض می تواند بین دانشگاه آزاد شهر خودتان با دانشگاه دولتی شهر دیگری باشد در این هنگام باید فرد به مسائلی دیگری که برایش اهمیت دارد توجه کند.

مثلا شهریه دانشگاه آزاد ممکن است برایشان سنگین باشد و نتواند آن را پرداخت کند و یا غربت و دوری در شهر دیگر برایش سخت باشد و خانواده راضی به ادامه تحصیل در شهر دیگری باشند.

فرد باید مسئله های مختلف را براساس شرایطش مورد بررسی قرار دهد تا بتواند بهترین تصمیم را بگیرد، در این زمینه می تواند از مشاورتحصیلی کمک بخواهد.

سخن آخر در مورد انتخاب رشته صحیح کنکور سراسری

انتخاب رشته در آینده شما تاثیر مهمی دارد اگر بدون تحقیق و بدون کسب آگاهی انتخاب رشته کردید و به علایق و توانایی خود توجه نکردید در آینده به مشکل برخواهی خورد.

اگر انتخاب شما اشتباه باشد و به موقعیت هایی که دوست داشتید نرسیدید در آینده از انتخاب خود پشیمان شده و افسوس خواهید خورد.

در این زمینه می توانید از مشاور و روانشناس کمک بخواهید تا با شناخت شما و آگاه شدن از جوانب شخصیتی شما، انتخاب رشته صحیحی برای شما در نظر بگیرد و شما با انتخاب صحیح ، دررسیدن به اهداف و خواسته های خود موفق باشید.

سوالات متداول

چطور می توانم راجع به استعدادهای خودم اطلاعات کسب کنم؟

معمولا افراد استعدادها و توانایی هایشان را در طول زندگی می شناسند همچنین می تواند با کمک روانشناس و انجام تست های شخصیت شناسی و استعدادیابی، اطلاعاتی در مورد خود کسب کنند، و با بررسی نتایج آن ها به استعداد های خود پی ببرند.

 

منا آذری...
ما را در سایت منا آذری دنبال می کنید

برچسب : نویسنده : منا monaazari بازدید : 172 تاريخ : 9 آذر 1399 ساعت: 2:43

کودک بسیار به مراقبت نیاز دارد و هنگامی از او مراقبت می کنند باید به خوبی مواظب کودک باشند و والدین نگران هستند که کودک از دست مراقب به زمین بیافتد.

اگر برای کودک اتفاق افتاد باید خونسردی خود را حفظ کنید و با توجه به سلامتی کودک و علائم هشداردهنده ای که کودک نشان می دهد اقدامات لازم و به موقع را انجام دهند.

در این مقاله با روش های پیشگیرانه آشنا خواهید شد و ازاطلاعات لازم در مورد مراقب کودک به دست آورید.

افتادن کودک از دست مراقب

کودکان وقتی کوچک هستند بسیار فعال و پرتحرک هستند و در آغوش والدین و یا سایرین مراقبین بسیار بی قرار هستند و ممکن است کودک از بغلشان بیافتد.

اگر سر کودک به زمین برخورد کند و کودک از فاصله زیادی به زمین بیافتد برای کودک بسیار خطرناک است و ممکن است اتفاق خطرناکی برای کودک به وجود آید.

اگر کودک به زمین افتاد آرامش خود را حفظ کنید و برای سلامت کودک اقدامات لازم را انجام دهید.

اقدامات اولیه پس از افتادن کودک از دست مراقب

هنگامی که برای کودک اتفاقی افتاد باید آرامش خود را حفظ کنید و اوضاع را مدیریت کنید و بهترین اقدام را انجام دهید.

هنگامی که کودک به زمین افتاد علائم او را چک کنید و اگر علائم که در زیر عنوان شده را داشت بدون تکان دادن کودک و یا دادن خوراکی به او با اورژانس تماس گرفته و به پزشک مراجعه کنید.

  • وجود جراحت و ضربه در سر کودک
  • خونریزی زیاد
  • از دست دادن هشیاری کودک

مراقب اوضاع و شرایط کودک باشید چون اگر کودک به سر و نخاع او ضربه شدید وارد شده باشد ممکن است با تکان دادن شما آسیب های بدتری به کودک وارد شود و اوضاع بدتر شود.

اگر کودک حالت تهوع داشت و استفراغ کرد او را به سمت خود بگردانید و مواظب باشید که به آرامی کودک را جا به جا کنید و گردن او تکان نخورد و ثابت باشد.

بعضی اوقات بعد از افتادن مشکلی جدی برای کودک به وجود نمی آید و ممکن است کودک از ترس شروع به گریه کردن بکند و نیاز به آغوش مادرش برای آرام شدن داشته باشد.

هنگامی که کودک به زمین افتاد بدن را بررسی کنید تا ببینید کبودی و زخم در بدن کودک ایجاد شده است یا خیر.

اگر کودک آسیب جدی ندیده باشد بهتر است حرکات او را در نظر بگیرید و اگرازنظرجسمانی حس کردید که کودکتان با مشکلاتی رو به رو شده است برای اینکه خیالتان راحت شود بهتر است به پزشک اطفال مراجعه کنید تا کودک را معاینه کند.

نشانه های بروز آسیب مغزی هنگام افتادن کودک

هنگامی که کودک به زمین می خورد یا از دست مراقب می افتد روی بعضی از علائم حساس باشد چون ممکن است کودک دچار آسیب مغزی شده باشد.

به همین دلیل علائمی که نشان دهنده آسیب مغزی است را باید جدی بگیرید و با اورژانس تماس بگیرید.

  • کم شدن هوشیاری کودک و از دست رفتن هشیاری
  • حالت تهوع و استفراغ کردن
  • گریه های شدید و بی قراری کردن شدید کودک
  • خواب آلودگی شدید
  • میل به غذا و خوراکی نداشتن
  • بی آرامی و بی قراری کودک بسیار شدید باشد
  • به صورت غیر طبیعی کودک ساکت و آرام باشد و مدت طولانی فعالیتی نداشته باشد

افتادن کودک از دست مراقب، اقدامات پیشگیرانه

ممکن کودک از دست هرکسی بیافتد و یک اتفاق ناگهانی می باشد اما باید با اقداماتی آشنا شوید که احتمال آسیب رسیدن به کودک به حداقل برسد.

در زیر می توانید اقدامات مورد نظر را مشاهده کنید.

  • در محل هایی که کودک بازی می کند و بیش تر وقت خود را در آن جا می گذراند را از فرش استفاده کنید و سعی کنید تا جایی که امکان دارد مکان ها را با فرش و موکت های نرم بپوشانید.

 فرش ها به صورت ضربه گیر عمل می کنند و جلوی ضربه های شدید را می گیرند تا کودک جراحت های زیادی نبیند.

  • گوشه های تیز و پله های خانه را با حفاظ امن کنید تا اگر کودک افتاد آسیب جدی و شدیدی به او وارد نشود.
  • کودک را زیاد و به مداوم در آغوش خود نگه ندارید بلکه می توانید از صندلی های کمربند دار استفاده کنید یا کودک را بر روی تشک روی زمین قرار دهید.

سوالات متداول

  1. هنگام افتادن کودک از دست مراقب باید به اورژانس مراجعه کنیم؟

مراجعه به اورژانس و پزشک زمانی لازم است که کودک پس از افتادن علائمی را از خود نشان دهد.

علائمی که باید بر روی آن ها حساس شد و جدی گرفته شود در زیر گفته شده است.

  • کم شدن هشیاری
  • به وجود آمدن مشکلات تنفسی
  • خون ریزی در بینی و گوش
  • تغییر در اندازه مردمک های چشم و متفاوت بودن اندازه مردمک ها
  • تشنج
  • حالت تهوع و استفراغ
  • گریه و بی آرامی کودک
  • خوابیدن بسیار عمیق
  • نخوابیدن کودک و بی قراری کردن
  1. افتادن از چه ارتفاعی احتمال صدمه دیدن را برای کودک افزایش می دهد؟

کودک را در ارتفاعات بالا در آغوش نگیرید چون احتمال آسیب دیدن و به زمین افتادن کودک بسیار زیاد است، و کودک اگر از ارتفاع بیش از 30 سانتی متری به زمین افتاد ممکن است به سرش اسیب وارد شود.

منا آذری...
ما را در سایت منا آذری دنبال می کنید

برچسب : نویسنده : منا monaazari بازدید : 148 تاريخ : 7 آذر 1399 ساعت: 2:41

صحبت کردن در جمع سخت است بسیاری از افراد در هنگام سخنرانی دچار استرس و اضطراب می شوند.

استرس در سخنرانی یکی از اختلالات اضطرابی می باشد که فرد باید در یک جمع سخنرانی کند تا متوجه اختلالش شود.

برای موفق شدن در آینده و داشتن شغل خوب باید مهارت های ارتباطی قوی داشته باشید چون هر چه مهارت های ارتباطی بهتر باشد پیشرفت تحصیلی و شغلی بهتری خواهید داشت.

افراد باید در این زمینه به نقاط قوتی برسند تا بتواند سریع تر به موفقیت به موفقیت برسند، شاید بعضی ها فکر کنند که استرس در سخنرانی مسئله زیاد مهمی نیست و تاثیری بر زندگی آن ها ندارد.

اما افرادی که سخنرانی می کنند آیا خودشان هم می توانند با استرس کنار بیایند و گفته خود را قبول دارند؟

برای آنکه استرس سخنرانی کاهش یابد تمرین ها و روش های متنوعی وجود دارد که با به کارگیری آن می تواند استرس را کاهش داد.

در این مقاله به بررسی نشانه ها و عوامل استرس در سخنرانی می پردازیم.

چرا استرس سخنرانی می گیریم؟

عوامل بسیاری باعث می شود که فرد در حین سخنرانی دچار استرس و اضظراب شود، افراد باید این عوامل را شناسایی کنند تا استرس خود را در هنگام سخنرانی کاهش دهند.

یک از عواما استرس زا، عوامل ژنتیکی می باشد مثلا در خانواده کسانی هستند که استرس و اضطراب دارند و ممکن است افراد دیگری هم به استرس دچار شوند.

یا والدینی که مهارت ارتباطی آن ها ضعیف است اگر فرزندان در محیط خانواده باشند و یا والدین و دوستانش کمرو باشند در آینده مهارت های ارتباطی را به خوبی یاد نمی گیرد و با مشکلاتی رو به رو می شود.

پس محیط خانواده بسیار مهم است و افراد برای اینکه در آینده موفق باشند و مهارت های ارتباطی را فراگیرند باید محیط خانواده آن ها مناسب باشد.

اگر فرد در یک سخنرانی سخت خورده باشد و نمره خوبی کسب نکرده باشد یا در جمعی حرف هایش سرکوب شده و به آن ها توجه نشده باشد دچار استرس سخنرانی می شود.

عوامل روانی باعث به وجود آمدن اختلالات اضطرابی می شود و ممکن است فرد به استرس و اضطراب دچار شود که باید برای درمان آن به روانشناس مراجعه کند.

نشانه ها و علائم استرس سخنرانی چیست؟

بسیاری از افرادی که سخنرانی در جمع داشته اند به احتمال زیاد استرس سخنرانی را تجربه کرده و علائم آن را در حین سخنرانی یا قبل از سخنرانی می دانند.

این افراد شاید در جمع های کوچک استرس نداشته باشند اما برای ارائه مطلب در دانشگاه، محیط کارو یا شرکت در مسابقه خیابانی ممکن است دچار استرس و اضطراب شدیدی شوند آن ها می توانند با شناسایی علائم استرس زا دز حین سخنرانی، آن  ها را کاهش داده و مهارت خود را در جمع افزایش دهند.

برخی از عواملی که باعث استرس و اضطراب می شوند در زیر ذکر شده است.

  • عرق کردن کف دست و پیشانی
  • افزایش تپش قلب به صورت شدید و نامنظم
  • لرزیدن دست و پا
  • رنگ پریدگی، سرگیجه و خشکی دهان
  • حالت تهوع، دل درد و دل پیچه
  • تپق زدن و سوتی دادن در سخنرانی
  • لرزش صدا، بند آمدن و لکنت زبان
  • لرزش گونه ها
  • سرخ شدن و برافروختن، افزایش دمای بدن
  • داشتن استرس و دلشوره

چگونه بر استرس سخنرانی پیروز شویم؟

سخنرانی کردن برای بسیاری از افراد بسیار سخت و شبیه کابوس است و آن ها تمام تلاش خود را می کنند تا در مجامع عمومی سخنرانی نکنند.

اما افراد برای آنکه در اجتماع موفق شوند و مهارت های اجتماعی را به خوبی یاد بگیرند باید مهارت های ارتباطی خوبی داشته باشند و سخنرانی کردن نمونه ای از آن ها می باشد.

افراد می تواند با استفاده از تکنیک های خوب و موثر تا حد زیادی ترس و استرس خود را کاهش دهند.

  1. ترس و وحشت خود را به هیجان تبدیل کنید

بسیاری از افراد در حین سخنرانی ترس و اضطراب خود را مخفی می کنند و خودشان را خونسرد نشان می دهند اما این راهکار مناسبی نمی باشد.

آن ها اگر ترس و اضطراب خود را به هیجان تبدیل کنند سخنرانی جذابی خواهند داشت و در سخنرانی شایسته تر و مقتدرتر دیده خواهید شد.

معمولا ترس و اضطراب در سخنرانی اول بیشتر است و این اضطراب در اولین سخنرانی طبیعی می باشد و با انجام سخنرانی های بیشتر و پی در پی این ترس کمتر خواهد شد.

افراد برای آنکه ترس و استرس آن ها کمتر شود باید مطالب را آماده کنند و با تمرین بسیار آمادگی لازم را به دست آورند در این هنگام موفق خواهند شد.

  1. وقتی با خودتان حرف می زنید از ضمیر من استفاده نکنید

برای اینکه اعتماد به نفس خود را افزایش دهید بهتر است با خودتان حرف بزنید و به جای ضمیر من، اسم خود را خطاب قرار دهید و روی ویژگی های مثبت خود تمرکز کنید.

این یک تمرین جالب است و مثل این می باشد که دوستتان را مورد خطاب قرار داده و نصیحت می کنید در این حالت مهارت شما افزایش می یابد و در سخنرانی بهتری انجام خواهید داد.

ترس و استرس را از خود دور کنید و روی آن ها تمرکز نداشته باشید، شما باید فکرهای مثثبتی داشته باشید و اطلاعات خود را برای بقیه افراد مهم در نظر بگیرید.

چون اطلاعات شما اگر به خوبی بیان شود و سخنرانی با کیفیتی داشته باشید می توانید بسیاری از مشکلات افراد را حل کنید.

برای بهترشدن سخنرانی باید با روش هایی مهارت های ارتباطی خود را افزایش دهید تا در این مسیر موفقیت هایی را کسب کنید.

  1. با دید مثبت به قضیه نگاه کنید

افراد برای آنکه سخنران خوبی باشند و مهارت سخنرانی خود را تقویت کنند در دوره های سخنوری و فن بیان شرکت می کنند، آن ها در ابتدا اضطراب آن ها در سخنرانی کاهش می یابد اما پس از مدتی دوباره دچار استرس و اضطراب می شوند.

دید افراد به دوره های فن و بیان متفاوت می باشد افرادی که دید مثبتی دارند و باور دارند که توانایی تغییر در آن ها وجود دارد به خوبی می توانند از این دوره ها نتیجه خوبی بگیرند و برای آن ها مفید باشد، و استرس آن ها کم می شود.

اما افرادی که این دوره ها را باور ندارند و شرکت کردن در آن ها وقت تلف کردن و بی فایده می دانند بعد از مدتی استرس آن ها به حالت اولیه برمی گردد.

  1. در صبح روزسخنرانی ورزش را فراموش نکنید.

ورزش کردن برای کاهش استرس بسیار مفید است و برای آنکه استرس را از طریق سیستم عصبی کاهش دهید بهتر است به پیاده روی بروید و ورزش کنید.

با ورزش کردن حواس شما به محرک های اطراف پرت می شود و ترس و استرس شما تا حد زیادی کاهش می یابد.

برای کاهش استرس از تکنیک های تنفسی استفاده کنید، تنفس کردن در هوای پاک تاثیر زیادی در کاهش استرس دارد و باعث کنترل تنفس شما می شود و برای شما بسیار مفید است.

  1. مانند یک فرد قدرتمند رفتار کنید

برای اینکه سخنرانی با کیفیتی داشته باشید باید به صورت یک فرد قدرتمند در جمع حاضر شوید و با استفاده از زبان بدن و مهارت های غیرکلامی بر روی دیگرن تاثیر مثبت بگذارید.

اگر اعتماد به نفس شما پایین است باید در هنگام سخنرانی خود را فردی با عزت نفس و اعتماد به نفس بالایی نشان دهید و برای رسیدن به اعتماد به نفس تمام تلاش خود را به خوبی انجام دهید تا به موفقیت برسید.

برای اینکه سخنرانی شما تاثیر بیشتری بر روی افراد داشته باشد باید با قدرت و حس مدیر بودن سخنرانی را مدیریت کنید.

سخنران باید خودش را مقتدر نشان دهد و کمرش قوز و خم نباشد برای اینکه حس اقتدار را به دیگران انتقال دهید باید صاف بایستید و دست خود را به پهلو بگذارید و سرتان را بالا نگه دارید و نفس عمیق بکشید تا شخصیت بزرگ خود را به افراد نشان دهید.

باید قبل از سخنرانی این حرکات را تمرین کنید تا احساس ضیف بودن نکنید و در هنگام سخنرانی به مشکل برنخورید.

برای اینکه سخنرانی جذاب و با کیفیتی داشته باشید باید بر شنوندگان تاثیر مثبتی بگذارید و آن ها را جذب صحبت هایتان کنید.

باید تا حد امکان لغزش کلامی مانند(اوووم) نداشته باشید و با استفاده از جملاتی مانند (بگذارید طوری دیگر منظور خود را بیان کنم ) مخاطبان را با خود همراه سازید و اعتماد به نفس خود را به شنوندگان نشان دهید.

نکاتی برای ارائه یک سخنرانی رضایت بخش

  • در سخنرانی ظاهر اهمیت بسیاری دارد و باعث می شود اگر پوشش مرتب و مناسبی داشته باشید مخاطب جذب شما شود.
  • سعی کنید به خودتان اطمینان داشته و با اعتماد به نفس در سخنرانی شرکت کنید، استرس و نگرانی خود را پنهان کنید و سعی کنید زبان بدن و حرکات غیرکلامی استرس شما را نشان ندهد.
  • سخنرانی خود را از یکنواختی خارج کنید و افراد حاضر را در سخنرانی شرکت دهید و آن ها را تشویق کنید تا از شما سوال بپرسند تا سخنرانی جذابی داشته باشید.
  • با مخاطبان خود ارتباط چشمی برقرار کنید و به آن ها لبخند بزنید اگر این کار را به جا و به موقع انجام دهید باعث جذب مخاطب می شود و سخنرانی خوبی خواهید داشت
  • تن صدای ثابتی نداشته باشید و سعی کنید بعضی اوقات تن صدا را تغییردهید تا برای مخاطب خسته کننده نباشد.
  • در سخنرانی از کلمات با معنی و قابل درک استفاده کنید و روی کلمات مهم تاکید داشته باشید و سریع از کلمات بی اهمیت بگذرید، هنگامی که می خواهید نکته مهمی را بیان کنید قبل و بعد از گفتن آن مکث کوتاهی داشته باشید، چون بسیاری از افراد شاید بخواهند یادداشت برداری کنند.
  • سعی کنید با توجه به دمای محل سخنرانی لباس مناسب بپوشید و یک لیوان آب در کنار خود داشته باشید.
  • قبل از سخنرانی در جلوی آیینه قرار بگیرید و سخنرانی را در مقابل آن تمرین کنید تا تسلط شما بیشتر شود.
  • در هنگام سخنرانی به واکنش های مخاطب زیاد توجه نکنید چون همیشه افرادی هستند که به سخنرانی توجه نمی کنند و با گوشی در ارتباط هستند و یا با خمیازه کشیدن ممکن است باعث حواس پرتی شما شوند، پس فقط تمرکز خود را بر روی کارتان قرار دهید.

کلام آخر درباره استرس سخنرانی

اگر استرس سخنرانی شما بسیار زیاد است و قادر نیستید آن را کنترل کنید باید از یک مشاور و روانشناس کمک بخواهید تا شما را در این زمینه راهنمایی کند و راهکارها واصول صحیح را برای داشتن سخنرانی با کیفیت و بی عیب ونقص برای شما بیان کند.

با کمک مشاور استرس سخنرانی شما کاهش می یابد و سخنرانی با کیفیتی خواهید داشت.

سوالات متداول

علائم استرس سخنرانی چیست؟

استرس در سخنرانی با علائمی زیادی همراه می باشد و مهمترین علائم آن عرق کردن کف دست و پیشانی، افزایش تپش قلب، لرزش دست و پا، رنگ پریدگی، سرگیجه و حالت تهوع، خشکی دهان، دل درد و دل پیچه، تپق زدن و لرزش صدا و بند آمدن و لکنت زبان می باشد.

منا آذری...
ما را در سایت منا آذری دنبال می کنید

برچسب : نویسنده : منا monaazari بازدید : 195 تاريخ : 5 آذر 1399 ساعت: 2:41

اختلال فراگیر رشد یک نوع ناتوانی شناخته می شود و در دوره رشد کودک به وجود می آید و والدین و معلمان را با چالش های بسیاری درگیر می کند.

کودکانی که به این اختلال دچار می شوند یادگیری آن ها ضعیف است و در برقراری ارتباط با دیگران مشکلاتی برای آن ها به وجود می آید و دچار مشکلات اجتماعی می شوند و رفتار آن ها غیرطبیعی است.

افراد برای آنکه بتوانند با کودکان رفتار صحیحی داشته باشند باید در زمینه اختلالات آن ها آگاهی خود را افزایش دهند و اطلاعات مورد نیاز را به دست آورند.

در این مقاله با انواع اختلالات آشنا خواهید شد و علائم و روش های آن را مورد مطالعه قرار دهید.

اختلال های فراگیر رشد چه اختلالاتی را شامل می شود؟

اختلالات فراگیر رشد باعث می شود که ارتباط اجتماعی دچار مختل شود و به همین دلیل به آن اختلال های ارتباط اجتماعی می گویند.

اوتیسم، آسپرگر، اختلال از هم پاشیدگی دوران کودکی و نشانگان رت نمونه ای از اختلالات فراگیر هستند.

در اختلالات ذکر شده عملکرد فرد در برقراری روابط اجتماعی و ارتباطی دچار اختلال شده و فرد نمی تواند به خوبی صحبت کند و تکلمش آسیب دیده است و یادگیری او تا حد زیادی کاهش می یابد.

در ادامه اختلال های گفته شده را مورد بررسی قرار می دهیم.

  1. اوتیسم

کودکانی که به اختلال اوتیسم مبتلا می شوند نشانه بیماری آن ها معمولا قبل از سه سالگی و در دوران شیرخوارگی نشان می دهد.

افرادی که به اوتیسم مبتلا می شوند شدت نشانه  ها در آن ها متفاوت است، اوتیسم یک اختلال فراگیر رشدی است و با ویژگی هایی همراه می باشد که زیر مورد بررسی قرار می دهیم.

  • علاقه به ارتباط برقرار کردن با دیگران ندارند.
  • پرهیز کردن از برقراری ارتباط چشمی
  • ناتوان بودن در درک و استفاده از قدرت تکلم و زبان
  • قدرت یادگیری آن ها به شدت کاهش می یابد و از طریق مشاهده و تقلید نمی توانند به خوبی آموزش ببینند.
  • الگوهای بازی نابهنجار، کودک که به اختلال اوتیسم دچار می شود بازی های او دارای فعالیت ها و حرکت های تکراری و یکواخت می باشد و یا این کودکان توانایی بازی کردن را ندارند.
  • دچار علایق وسواسی می شوند.
  • مخالف تغییر هستند و در برابر تغییردادن فعالیت های روزانه مقاومت نشان می دهند.
  • قادر به قدرت تخیل و ابتکار نمی باشند.
  • نسبت به محرک های محیطی واکنش نشان می دهند و نسبت به محرک هایی مانند سوسو زدن روشنایی لامپ و صداهای بلند بیش فعال هستند.

کودکانی که به اوتیسم مبتلا می شوند ممکن است همه نشانه ها را نداشته باشند اما آن ها حداقل 6 نشانه در رفتار آن ها نشان داده می شود.

  1. آسپرگر از جمله اختلال های فراگیر رشد

اختلال آسپرگر یکی از نمونه اختلالات فراگیر رشدی می باشد و در طیف اوتیسم قرار می گیرد.

این اختلال نسبت به اوتیسم شدت کمتری دارد و برای اینکه آسپرگر تشخیص داده شود باید دو مورد از ویژگی های آن را داشته باشند.

در این اختلال کودک به مشکلاتی مانند عدم برقراری ارتباط و روابط اجتماعی، ناتوان بودن در زمینه یادگیری و زبانی و انجام حرکات قالبی دارد اما این اختلالات نسبت به اوتیسم شدت آن به شدت پایین می باشد.

ویژگی های اختلال آسپرگر در زیر نشان داده شده است.

  • در مهارت های ارتباط غیرکلامی اختلال شدید به وجود می آید.
  • عدم برقراری ارتباط مناسب با دوستان و همسالان و در این زمینه احساس ناتوانی می کند.
  • عدم برقراری روابط اجتماعی و فقدان تقابل اجتماعی و هیجانی
  • انجام بازی های تکراری و علایق و الگوهای رفتاری تکراری و محدود
  1. اختلال از هم پاشیدگی دوران کودکی

در این اختلال کودک در دوران نوزادی و جنینی رشد طبیعی خودش را دارد که بعد از دوسالگی به اختلال ازهم پاشیدگی دوران کودکی دچار میشود و بر عملکردهای اجتماعی و عقلانی و زبانی تاثیر منفی می گذارد.

نشانه های اختلال از هم پاشیدگی دوران کودکی شامل موارد زیر می باشد.

  • در تعاملات اجتماعی دوطرفه دچار ناهنجاری هایی می شود.
  • ناتوان بودن در مهارت های زبانی و تکلم کردن
  • عدم برقراری ارتباط با دیگران و ناتوان بودن در روابط اجتماعی
  • ناتوان بودن در روابط انطباقی
  • در کنترل دفع ادرار و مدفوع با مشکلاتی رو به رو می شود.
  • به درستی قادر به حرکت نخواهد بود.
  • ناهنجاری هایی در بازی برای به کودک به وجود می آید و نمی تواند تنوع در بازی داشته باشد.
  1. نشانگان رت از جمله اختلال های فراگیر رشد

در این اختلال کودک تا پنج ماهگی رشد طبیعی دارد و حداقل شش ماه دوره طبیعی رشدش را طی می کند و بعد از آن اختلالاتی در رشدش به وجود می آید.

کودکانی که به این اختلال دچار میشوند از 5 ماهگی تا 48 هفتگی رشد آن ها کم می شود و به اندازه دور سر رشد آن ها کاهش می یابد و در نتیجه مهارت های حرکتی برای نوزاد سخت می شود و مهارت حرکت هدفمند دست از بین رفته و به جای آن حرکت قالبی به وجود می آید.

این اختلال فقط دختران را درگیر می کند چون به دلیل جهش در ژن خاصی به وجود آمده و کروموزوم ایکس را درگیر می کند.

دختران در زمینه حرکتی به مشکلاتی دچار می شوند و حرکت بدنی و راه رفتن کودک ناهماهنک شده و اختلالاتی در او به وجود می آید.

کودک در زمینه تکلم و زبانی آسیب می بیند و به کندی روانی_حرکتی مبتلا می شود.

پسران اگر به اختلال نشانگان رت مبتلا شوند قبل از تولد یا در طول سال اول زندگی از بین میروند.

درمان اختلال های فراگیر رشد

برای درمان اختلالات فراگیر روش های متفاوتی وجود دارد، در صورتی که والدین در مورد اختلالات رشدی به کودک خود مشکوک شدند باید هرچه سریع تر به یک روانشناس مراجعه کنند.

اگر این اختلال به موقع شناسایی شود و درمان های کودک به موقع انجام شود آُسیب هایی که به کودک وارد شده شدت آن کاهش می یابد و از پیش روی آسیب ها جلوگیری می شود.

رویکردهای درمانی که برای اختلال های رشد استفاده می شود به طور کاما باعث بهبود آن ها نمی شود اما جلوی پیش روی آن را می گیرد و تلاش می کند تا عملکرد فرد در بهترین حالت ممکن باقی بماند.

با وجود این اختلالات اگر درمان به موقع باشد باعث می شود که فرد باز هم از توانایی خود استفاده کند و بتواند با وجود مشکل از ظرفیت های خود بهره ببرد.

در زیر با تکنیک های درمان شناختی رفتاری که روش های رایج برای درمان اختلالات فراگیر رشد است آَشنا می شوید.

  • آموزش خود مدیریتی
  • بازی و بازی درمانی
  • موسیقی درمانی
  • انجام روش هایی برای تقویت مهارت ها
  • دارودرمانی
منا آذری...
ما را در سایت منا آذری دنبال می کنید

برچسب : نویسنده : منا monaazari بازدید : 136 تاريخ : يکشنبه 2 آذر 1399 ساعت: 2:39

تربیت فرزند بسیار مهم است و نکات خاص خودش را دارد، اگر نکات اساسی در تربیت فرزند استفاده شود در رشد و شکوفایی شخصیت کودک بسیار تاثیر خواهد گذاشت.

نحوه تربیت کودک و طرز رفتار با او در کودکی شخصیت کودک را در آینده شکل خواهد داشت.

اصول و نحوه تربیتی والدین بر روی رفتار و اصول فکری کودک تاثیر به سزایی می گذارد و عواملی مانند فرهنگی _ اجتماعی، میزان تحصیلات و خصوصیات شخصیتی والدین، سطح رشد کودک و توانایی های شناختی او، طرز رفتار با کودک و...در تربیت کودک اثر می گذارد.

تربیت کودک باید به گونه ای باشد که در آینده بتواند با مشکلات خود به خوبی رو در رو شود و توانایی حل آن را داشته باشد.

در این زمینه والدین باید اطلاعات کافی را داشته باشند و نکات مهم را در نظر بگیرند تا کودکشان از تربیت صحیحی برخوردار شود.

والدین باید از نظر بهداشت جسمی و روانی به کودک کمک کنند و می تواند با مشاوره گرفتن از مشاور اصول تربیتی درست را یاد بگیرند تا فرزندشان در آینده در مسیر موفقیت قرار گیرد و آینده درخشانی داشته باشد.

تاثیر روش تربیتی فرزند در فرآیند رشد و یادگیری او

کودک در هر دوره سنی نیاز به تربیت خاصی دارد و در آن دوره با چالش ها و نیازهای اساسی رو به رو می شود و نمی توان تربیت کودک را به یک دوره خاص اختصاص داد.

والدین باید با شیوه های درست و صحیح با کودک در تعامل باشند چون شیوه های تربیت فرزندان بسیار مهم اسن و در توانایی شناختی او اثر می گذارد.

والدین نقش اساسی در تربیت فرزندان دارند والدین باید شخصیت فرزندان را در نظر بگیرند و با استفاده از شناختی که از فرزند خود دارند با او رفتار کنند و به سوالاتش پاسخ دهند.

مثلا بسیاری از فرزندان باهوش و سریع مسائل را یاد می گیرند در این مورد والدین باید با کودک خود صحبت کند و با بردباری به سوالاتش پاسخ دهد تا باعث شود قوه تفکر و استدلال کودک فعال شود.

بسیاری از والدین با کودکان رفتار نادرستی دارند و گمان می کنند که فرزندانشان یادگیرندگانی منفعل هستند و نظرات خود را بیان نمی کنند و رفتارشان کنترل کننده یا هدایت کننده می باشد، والدین با این دیدگاه جلوی خلاقیت کودک را می گیرند.

9 نکته حساس برای تربیت فرزند چیست؟

والدین باید به تربیت کودکان توجه کنند چون تربیت آن ها در سنین مختلف رشد از اهمیت بسیاری برخوردار است.

بسیاری از نکات تربیتی وجود دارد که در هر سن و سالی هنگام برخورد با کودکان باید رعایت شود در این مقاله 9 نکته حساس تربیتی را مورد بررسی قرار می دهیم.

  1. برای فرزند خود منبع امنیت و اطمینان باشید

والدین باید برای فرزندان خود امنیت و اطمینان را به وجود آورند زیرا برای کودکان یکی از مهم ترین نیازهای هیجانی به دست آوردن حس امنیت و اطمینان می باشد.

رفتار والدین از همان دوران نوزادی بر روی کودک اثر می گذارد و اگر کودک در محیط پرتنش و یا عصبی قراربگیرد احساس بی اعتمادی و عدم امنیت و دلبستگی ناایمن به سراغش می آید.

کودکانی که با این احساسات بزرگ می شوند دید آن ها نسبت به زندگی منفی می شود و رفتار آن ها با دیگران مناسب نخواهد بود، زیرا در کودکی اعتماد آن ها سیب دیده است.

والدین باید با کودکان خود رفتار درست داشته باشند و کودکان خود را فریب ندهند و به آن ها دروغ نگویند تا اعتماد کودک از بین نرود.

والدین باید به کودکان خود توجه ویژه ای داشته باشند و باید به فرزند خود نشان دهند که همیشه در کنارش هستند و به او عشق و محبت می کنند تا کودک امنیت را حس کند.

  1. به کودک خود احترام بگذارید

والدین باید از همان دوران کودکی رفتار صحیحی با کودک داشته باشند چون اعتماد به نفس کودک با رفتار والدین شکل می گیرد.

اگر والدین رفتارهایی مانند پرخاشگری، تحقیر، تنبیه نامناسب را با کودک داشته باشند باعث خواهند شد که حس احترام در کودک از بین برود و اعتماد به نفس او صدمه ببیند.

والدین باید تلاش کنند تا از همان ابتدا رفتار مودبانه و محترمانه با کودک داشته باشند و ادبیاتی که با کودک استفاده می کنند محترمانه باشد و به او توهین نکنند.

کودک از همان ابتدا توهین و رفتار نامناسب را می فهمد پس والدین باید روی رفتارشان حساس باشند و سعی کنند درست ترین رفتار را انجام دهند.

مثلا والدین می توانند هنگامی که کودک وارد خانه می شود به او سلام کنند و او را با صفات های پسندیده صدا بزنند این رفتارها نقش بسیاری در پرورش عزت نفس و اعتماد به نفس کودک دارد.

وقتی کودک ببیند که والدین به او احترام می گذارند سعی می کند بیشتر به حرف هایشان گوش دهد و او نیز به آن ها احترام می گذارد و تلاش می کند محبت آن ها را جبران کند.

  1. به علایق کودک توجه کنید

کودکان ویژگی های منحصر به فردی دارند و هر کدام علایق خاص خودشان را دارند والدین باید به علایق و سلیقه های آن ها احترام بگذارند و همان چیزهایی که کودک دوست دارد برایش محیا کنند.

اما بسیاری از والدین به علایق کودکشان توجه نمی کنند و گزینه هایی را انتخاب می کنند که خودشان در گذشته دوست داشته اند.

اما باید برای پر کردن وقت آزاد و اوقات فراغت کودک به سلیقه و علاقه خود کودک توجه شود، چون بی توجه به علایق کودک باعث می شود تا کودک در آِنده فرصت کشف استعدادهایش را از دست بدهد و از سطح رضایت او از زندگی کاهش یابد.

  1. اخلاقیات را متناسب با سطح رشدی کودک آموزش دهید

کودک باید متناسب با سن و سطح رشدی خود با مفاهیم اخلاقی آشنا شود و آن ها را یاد بگیرد تا در آینده فردی با شخصیت عالی باشد.

والدین باید به سن کودک توجه کنند و با توجه به سن نکات اخلاقی را آموزش دهند والدینی که در سنین پایین به علت رعایت نکردن عدالت و ادب کودک را تنبیه و سرزنش می کنند باعث می شوند تا کودک احساس گناه کند و در آینده مشکلاتی مانند افسردگی و اضطراب مفرط برای او به وجود آید و کودک بسیار آسیب پذیر شود.

والدین باید نکات اخلاقی را به زبان خود کودک برای او بیان کنند و متناسب با درک و ظرفیت روانی کودک مفاهیم را در اختیارش قرار دهند.

  1. برای تربیت فرزند خود از تشویق بیشتر از تنبیه استفاده نمایید.

والدین باید نقش تشویق کودکان را پررنگ تر جلوه دهند نسبت به تنبیه، چون تشویق تاثیر بیشتر و مهم تری نسبت به تنبیه دارد.

تنبیه باعث می شود که کودک رفتار درست و مناسبی که بتواند جایگزین رفتار ناپسندش کند را یاد نگیرد و فقط باعث منع کردن کودک از انجام دادن رفتار بد و ناپسند می شود.

در صورتی که تشویق باعث می شود کودک رفتار صحیح را به خوبی یاد بگیرد و بیشتر تلاش می کند تا در آن زمینه پیشرفت کند.

  1. به کودک نشان دهید که شکست بخشی از زندگی است

برخی از والدین انتظار دارند که فرزندشان همیشه رو به پیشرفت باشد و در یک مسیر صعوی و پر از موفقیت قرار گیرند و بسیار در مورد موفقیت و پیشرفت با فرزندشان حرف می زنند.

تاکید زیاد بر روی موفقیت و پیشرفت باعث می شود که کودک نسبت به شکست یک تصور وحشتناک در ذهنش تداعی کند و هنگامی که با شکست رو به رو شد نمی داند که چطور باید با آن برخورد کند.

صحبت کردن تنها در مورد موفقیت باعث می شود تا کودک از نظر روانی حساس و آسیب پذیر شود و در آِنده با مشکلاتی مواجهه شود.

والدین باید در کنار ارزش پیشرفت و موفقیت، در مورد شکست نیز با کودکشان حرف بزنند تا کودک با شکست آشنا شود و شکست را مقدمه ای برای پیروزی و تلاش بیشتر بداند.

در این صورت کودک درک میکند که انسان ها در زندگی با مشکلاتی رو به رو می شوند که باید در برابر آن ها مقابله کنند و تلاش و سعی خود را انجام دهند.

  1. برای بزرگ شدن کودک عجله نکنید

بسیاری از والدین دوست دارند که کودکشان سریع بزرگ شود و فرصت ها و آرزوهایی که پدر و مادر به آن نرسیده اند بر روی کودک خود به تحقق رسانند.

والدین کمتر به کودکی فرزندشان توجه می کنند و بیشتر به فکر بزرگ شدن و رسیدن به اهداف از پیش مشخص شده هستند.

والدین باید در نظر داشته باشند که یکی از مهمترین دوران زندگی فرزندشان کودکی است و باید توجه خاصی به آن داشته باشند چون اگر فرزندان کودکی خوبی نداشته باشند می تواند بر روی آینده آن ها تاثیر منفی بگذارد.

فرزند باید در دوران کودکی از زندگی اش لذت ببرد و والدین نباید او را مجبور به انجام کاری کنند و برای رسیدن به موفقیت او را تحت فشار قرار دهند.

والدین باید بگذارند که کودک مسیر طبیعی زندگی اش را طی کند تا علایق و سلایق خود را کشف کند.

  1. در تربیت فرزند محبت نامشروط را فراموش نکنید

والدین باید به این نکته توجه داشته باشند که هرگز به بهانه های مختلف محبت و علاقه خود را از کودک منع نکنند و یا محبت خود را به موضوع خاصی گره نزنند.

مثلا به کودک نگویند "اگر کار زشتی انجام دهی دیگر مادر تو نیستم" یا " اگر تکالیفت را به درستی انجام ندهی دیگر دوستت ندارم " این جملات باعث می شود اعتماد به نفس کودک کاهش یابد و کودک دچار استرس و اضطراب شود.

ممکن است والدین از کودکشان ناراحت شوند و باید ناراحتی خود را به کودک نشان دهند اما هیچوقت نباید طردش کنند بلکه باید به او بفهمانند که دوستش دارند و همیشه در کنارش هستند.

  1. اجازه دهید کودک ناکامی را نیز تجربه کند

برخی از والدین دوران کودکی سختی داشته اند و به همین دلیل دلشان می خواهد که همه چیز را برای کودکشان فراهم کنند و کودکشان کم وکسری نداشته باشد.

به عبارتی والدین اجازه ندهند که خاری در پای فرزندشان فرو رود، در حالی که توجه زیاد و فراهم کردن همه چیز باعث می شود که کودک ناکامی را تجربه نکند.

از نظر روانشناسان تجربه ناکامی یک نوع نیاز هیجانی برای انسان است و کودکانی که این حس را تجربه نمی کنند شخصیت ضعیفی خواهند داشت چون در دوران کودکی همه کارهای آن ها توسط پدرومادر انجام شده است و سختی ندیده اند.

این افراد در آینده به دلیل شخصیت ضعیفشان نخواهند توانست با مشکلات مقابله کنند، در نتیجه باعث بی کفایتی فرد می شود و مشکلات بسیاری را برای او به وجود می آورد.

والدین باید گاهی اوقات به کودک خود اجازه دهند که کارهایش را تنهایی انجام دهد و مسئولیت آن ها را برعهده بگیرد تا دشواری و سختی را متانسب با سن خود تجربه کند تا بتواند در آینده آمادگی مواجهه با مشکلات را داشته باشد.

چرا باید به نکات تربیت فرزند پایبند بود؟

والدین نقش بسیار مهمی در تربیت فرزندشان دارند چون کودک از همان ابتدا عشق، محبت و احترام را درک می کند و به دنبال به دست آوردن آن است.

اگر والدین به این نیازهای کودک پاسخ درستی ندهند باعث می شوند تا فرزندشان دچار سرخوردگی شود و بدرفتاری کند.

9 نکته بیان شده نشان داد که والدین در رشد کودک و تقویت استعداد های ذاتی اش نقش مهمی دارد.

والدین باید آگاهی لازم را در زمینه تربیتی و رفتار صحیح با کودک را داشته باشند تا بتواند تیپ شخصیتی خوبی را در کودک شکل دهند، والدین در هر مقظع رشد نقش بسیار مهمی دارند.

آن ها می توانند با کمک مشاوره از نیازهای بنیادین فرزندشان در هر گروه سنی آگاه شوند تا بتوانید رفتار و اصول تربیتی صحیحی را با فرزندتان داشته باشید.

سوالات متداول

  • آیا اضطراب جدایی کودک می تواند به خاطر روش تربیتی نادرست باشد؟

یکی از اختلالات دوران کودکی اضطراب جدا شدن از والدین می باشد که به فاکتور های مهمی بستگی دارد.

مسائل تربیتی، خلق و خوی کودک، عوامل زیستی در این زمینه تاثیر به سزایی دارد و باعث می شود که کودک در معرض ابتدا به اضطراب جدایی قرار بگیرد.

مثلا کودکانی که والدین منزوی دارند روابط آن ها با دیگران کم است و در محیط های اجتماعی قرار نمی گیرند و یا کودکان بدون آمادگی و به طور ناگهانی جدایی را تجربه می کنند باعث می شود که استرس و اضطراب به سراغشان بیاید.

منا آذری...
ما را در سایت منا آذری دنبال می کنید

برچسب : نویسنده : منا monaazari بازدید : 139 تاريخ : يکشنبه 2 آذر 1399 ساعت: 2:39

 

فرزند پروری

خانواده اولین و مهمترین کانون پرورش صحیح و شکوفایی استعدادهای کودکان است.

شیوه های فرزند پروری والدین نقش مهمی در رشد و نمو روانی – اجتماعی ، ارتباطات خانوادگی، موفقیتهای تحصیلی، توانایی تصمیم گیری و اعتماد به نفس فرزندان دارد.

در واقع سبک فرزندپروری والدین است که مشخص می کند فرزندان در آینده، فرد موفقی باشند یا خیر.

به طور کلی 4 نوع سبک فرزند پروری وجود دارد که والدین گاه، آگاهانه و گاه، ناآگاهانه از آنها برای تربیت فرزندشان تبعیت می کنند.

سبک های فرزند پروری

  • مستبدانه
  • سهل گیرانه
  • طرد کننده
  • مقتدرانه

در سبک فرزند پروری مستبدانه والدین اهمیت زیادی به نظم و ترتیب می دهند و قوانین دقیق و مشخصی برای فرزندان تعیین می کنند و در واقع بصورت خشک و انعطاف ناپذیری با فرزندان خود برخورد می کنند. تمرکز والدینی که سبک مستبدانه دارند بر روی اطاعت است و نسبت به احساسات و هیجانات فرزندشان بیش از حد بی توجهند. فرزندان چنین والدینی در آینده، معمولا اعتماد به نفس پایینی دارند، پرخاشگر و کینه جو هستند، دروغ و پنهانکاری زیادی دارند و به جای حل مشکلات به صورت منطقی به صورت پرخاشگرانه و هیجانی رفتار می کنند.

سبک فرزند پروری سهل گیرانه نقطه مقابل سبک مستبدانه است. والدینی که چنین شیوه ی تربیتی را پیش می گیرند هیچگونه قانونی برای فرزندان خود وضع نمی کنند، بیش از حد مهربانند، سعی می کنند بدون توجه به خواسته های کودک و درست یا غلط بودنش، خیلی سریع آنها را به جا آورند. این والدین بیش از حد به احساسات و هیجانات کودک پاسخ می دهند. این والدین برای فرزندانشان گوش شنوای خوبی دارند ولی تلاشی برای اصلاح رفتار کودک نمی کنند. انتظاراتی از فرزند خود ندارند و یا انتظاراتشان در حداقل ممکن است. کمبود اعتماد به نفس، مشکل در بازداری هیجانی و کنترل رفتار از جمله مشکلات آینده ی چنین فرزندانی است.

والدین طرد کننده بیشترین ضربه را به فرزندان خود وارد می کنند، به این دلیل که نه تنها وقت و انرژی زیادی برای هدایت و اصلاح فرزند خود نمی گذارند بلکه رقبت و توجه زیادی هم به فرزندان خود نشان نمی دهند. در واقع نه قانونی وضع می شود و نه به نیازها و احساسات کودک توجهی می شود. والدین افسرده و مبتلا به اختلالات روانی بیشتر این سبک تربیتی را دارند که باعث می شوند کودکان در آینده مشکل در خود ارزشمندی و حرمت نفس داشته باشند، دارای کمبود اعتماد به نفس باشند و به دلیل ترس از طرد شدن توسط اطرافیان، با دیگران به خوبی ارتباط برقرار نکنند یا به نوعی شخصیت اجتنابی داشته باشند.

سبک فرزند پروری مقتدرانه، شیوه ی تربیتی است که تا حد زیادی سلامت روان و رشد مناسب کودکان را تضمین می کند. در این سبک والدین برای ایجاد و حفظ رابطه ی مثبت با فرزندشان تلاش می کنند و در عین حال که قوانینی را برای شیوه ی تربیتی فرزندان وضع و اجرا می کنند به احساسات فرزندشان توجه می کنند و جهت جلوگیری از مشکلات رفتاری وقت و انرژی زیادی می گذارند، که همه ی این عوامل باعث می شود فرزندانی مستقل و مسئولیت پذیر تربیت کنند. این فرزندان در آینده گرایش به شادی و موفقیت زیادی دارند و همچنین در بیان احساسات و نظرات خود به راحتی رفتار می کنند، یعنی توانایی ابراز وجود دارند.

حال با توجه به تبعات سبک های فرزند پروری مستبدانه و سهل گیرانه و طرد کننده و اهمیت سبک فرزند پروری مقتدارانه، نیاز است که سعی کنیم شیوه ی تربیتی مقتدارانه را برای تربیت فرزندانمان بکار ببریم.

ما در این مقاله اطلاعاتی را در مورد چگونگی اجرای سبک فرزند پروری مقتدرانه خواهیم داد:

  • با همسرتان هماهنگ باشید

اولین و مهمترین نکته برای داشتن سبک فرزند پروری مقتدرانه این است که زن و شوهر در مورد تربیت فرزنشان با یکدیگر هماهنگ باشند و اهداف مشترکی داشته باشند و در مورد وضع قوانین با یکدیگر توافق داشته باشند و در این راستا یکدیگر را همراهی کنند. والدین موفق فرزند پروری را کاری گروهی می دانند و تربیت فرزند را فقط بر عهده ی یک نفر نمی گذارند و مهمترین مسئله این که برای جلوگیری از مشاهده ی رفتار متعارض والدین توسط کودکان، در مقابل هر رفتار کودک، واکنشی در یک راستا از خود بروز می دهند.

  • قوانین انضباطی قاطع وضع کنید

با مشخص کردن قوانین واضح و منطقی و پایبند بودن به این قوانین، سعی کنید رفتار درست را به فرزند خود آموزش دهید . زمانی که والدین از نظمی قاطعانه استفاده می کنند فرزندان نیز مسئولیت پذیری و کنترل رفتارهای خود را یاد می گیرند. بنابراین سعی کنید در مورد قوانینی که می گذارید صریح باشید و دلایل خود را برای آنها توضیح دهید.

  • پیامدهای رفتاری که مشخص می کنید حتما اجرا کنید

ممکن است به فرزند خود بگویید که اگر با دوستانت مهربان باشی و اسباب بازی هایت را به آن ها هم بدهی آخر هفته تو را به سینما می بریم (استفاده از تشویق به منظور افزایش رفتار مثبت یعنی تعامل سازنده با همسن و سالان)، یا اینکه به فرزند خود بگویید اگر اسباب بازی هایت را بعد از بازی جمع نکنی به تو اجازه نمی دهم امروز تلویزیون تماشا کنی (استفاده از تنبیه جهت حذف رفتار منفی یعنی جمع نکردن اسباب بازی ها). در صورت وضع کردن پیامدهای رفتاری (چه تشویق و چه تنبیه) حتما به آنها پایبند باشید و آنها را اجرا کنید تا کودکان صحبت ها و حرف های شما را جدی بگیرند.

  • در دسترس باشید

در دسترس بودن به این معنی نیست که شما هر لحظه و همیشه کنار فرزند خود باشید و به نیازهای خود توجهی نداشته باشید بلکه به این معنی است که زمانی که کودک به توجه و مراقبت و محبت شما نیاز دارد به راحتی بتواند به شما دسترسی داشته باشد. هنگامی که کودک به شما نزدیک می شود بهتر است برای لحظه ای، کار خود را متوقف کرده و زمانی را با او بگذارید.

  • شنونده ی خوبی باشید و به نیازها و احساسات فرزندتان توجه کنید

زمان هایی پیش می آید که ممکن است فرزند شما به علت بیماری یا عوامل محیطی دچار تنش و بی قراری شده باشد و یا در مورد احساساتش دچار تناقض شده، سعی کنید در این زمان ها شنونده ی خوبی برای فرزندان خود باشید، در مورد نیازها و احساسات فرزندتان با او صحبت کنید.

  • به نظرات فرزند خود اهمیت بدهید

سعی کنید در موارد متعدد نظر فرزندتان را بپرسید و برای نظرات او ارزش قائل شوید و به او این حس را منتقل کنید که نظراتش برای شما مهم و ارزشمند است. این کار به فرزند شما احساس اعتماد به نفس و خود ارزشمندی می دهد. همچنین سعی کنید به فرزندتان اجازه دهید در تصمیم گیری های کوچک نقش داشته باشد مثلا در انتخاب لباسش از او نظرش را بپرسید، با این کار شما به فرزندتان می آموزید که به تدریج مسئولیت تصمیم های خود را بر عهده بیرید.

  • مسئولیت های کوچک را به او واگذار کنید

با دادن مسئولیت های کوچک و متناسب با سنش مستقل بودن را به فرزندتان آموزش دهید. مثلا در چیدن میز غذا از او کمک بخواهید و بعد از تمام شدن کار به او بگویید که کمک کردن او چقدر در روند کار تاثیر داشته، این کار در عین حال که باعث افزایش اعتماد به نفس و توانمندی فرزدتان می شود سبب می شود فرزند شما کار گروهی را نیز یاد بگیرد و بفهمد کمک کردن به دیگران چقدر می تواند مفید باشد.

  • از فرزند خود انتظارات واقع بینانه داشته باشید

سعی کنید از فرزند خود متناسب با سنش انتظار داشته باشید و از مقایسه کردن فرزند خود با دیگر فرزندان و کودکان خودداری کنید. در صورت مشاهده ی تاخیرات رشدی در فرزندتان صبور باشید و تفاوت های فردی را در کودکان در نظر بگیرید و این نکته را در نظر بگیرید که کودکان برای انجام هر کاری نیاز دارند که از قبل آمادگی لازم را برای انجام آن کار به دست بیاورند، ولی اگر این تاخیرات بیش از حد طولانی شد حتما به روانشناس کودک مراجعه کنید.

  • وقت هایی را برای تعامل مثبت و بازی با کودک اختصاص دهید

به فرزند خود محبت کنید و از در آغوش گرفتن فرزندتان، تماس چشمی، لبخند، نوازش و بیان جمله ی دوستت دارم از فرزندتان در طول روز غافل نشوید، به تفریحات کودک اهمیت بدهید و سعی کنید زمان هایی را به بازی با فرزندتان اختصاص دهید.

  • از خود مراقبت کنید

سعی کنید در عین حال که نسبت به نیازهای کودک حساس هستید، به نیازهای خودتان نیز توجه کنید و مراقب سلامت جسمی و روانی خود باشید . متمرکز شدن صرف بر روی فرزندان همانطور که برای والدین آسیب زاست به نفع کودک نیز نیست، چون کودکان قبل از هرچیز به والدینی دارای سلامت روان احتیاج دارند. از جمله راه های مراقبت از خود: داشتن فعالیت های لذت بخش روزانه، داشتن انتظارات واقع بینانه از خود، ورزش کردن، دنبال کردن اهداف، مقایسه ی خود با افکار و باورهای معقول، ریلکسیشن روزانه

  • الگوی مناسبی برای فرزندتان باشید

فراموش نکنید که شما زمانی می توانید سبک فرزند پروری درستی داشته باشید و فرزندان خود را به خوبی تربیت کنید که خودتان رفتار درستی داشته باشید، زمانی می توانید فرزند شادی تربیت کنید که خودتان روحیه ی مثبتی داشته باشید، آموزش نظم به فرزندتان زمانی امکان پذیر است که خودتان به آن مقید باشید و در نهایت اینکه کودکان با مشاهده ی شما شیوه ی درست رفتار کردن را می آموزند بنابراین سعی کنید الگوی مناسبی برای فرزند خود باشید.

چیزی که مهم است توجه به این نکته است که تربیت و پرورش فرزندان کار بسیار سختی است، گاهی ممکن است والدین در امر تربیت فرزند خود دچار درماندگی شوند و ندانند با یک مسئله ی خاص در مورد فرزند چگونه رفتار کنند که در این راستا کمک گرفتن از مشاور و روانشناس کودک امری لازم محسوب می شود، بنابراین در این مواقع مراجعه به مشاور را در برنامه های خود قرار دهید.

مشاوران ما در مرکز مشاوره ی مشاورانه در زمینه ی فرزند پروری، به صورت تخصصی،شما را یاری خواهند کرد.

منا آذری...
ما را در سایت منا آذری دنبال می کنید

برچسب : نویسنده : منا monaazari بازدید : 150 تاريخ : 3 آذر 1399 ساعت: 2:37

 ازدواج مقوله ی بسیار رایجی است که بسیاری از نیازهای انسان از جمله نیاز به تعلق خاطر و دوست داشته شدن، همچنین نیازهای جسمانی و عاطفی افراد بوسیله ی آن ارضا می شود، ولی گهگاه زندگی مشترک با مسائلی مانند خیانت دست به گریبان می شود.

خیانت زناشویی از جمله عواملی است که سلامت خانواده را با چالش هایی مواجه کرده و مهمترین عامل تهدید کننده ی عملکرد، ثبات و تداوم رابطه ی زناشویی است.

خیانت زناشویی چیست؟

اگر بخواهیم خیانت زناشویی را تعریف کنیم می توانیم اینگونه بگوییم که:

برقراری هرگونه روابط عاطفی، جنسی یا هر دو، خارج از چهارچوب روابط زوجین که به برقراری درجاتی از صمیمیت عاطفی یا جنسی با فردی غیر از همسر منجر می شود.

به طور کلی هر نوع رابطه ی پنهانی با جنس مخالف می تواند خیانت محسوب شود، از این جهت که شما مطمئن هستید اگر همسر شما محتوای مکالمه ی شما با این شخص را ببیند رنجیده خاطر می شود، بنابراین پنهانکاری می کنید و این کار نوعی خیانت محسوب می شود.

به خیانت زناشویی، رابطه ی فرازناشویی نیز می گویند.

انواع خیانت:

خیانت عاطفی که در آن فرد رابطه ای احساسی را با شخص سوم شخصی برقرار می کند.

خیانت جنسی که در آن فرد رابطه ای جنسی را با فردی خارج غیر از همسر خود برقرار می کند.

خیانت جنسی – عاطفی که در آن فرد با شخصی غیر از همسر خود هم رابطه ی احساسی و هم رابطه ی جنسی برقرار می کند.

خیانت مجازی که در آن فرد با افرادی در فضای مجازی به صورت پنهانی از همسر خود چت و گفت و گو می کند.

 

دلایل خیانت چیست؟

اینکه یکی از زوجین یا هر دوی آنها، در زندگی مشترک تعهد به شریک زندگی را زیر پا بگذارند و راه خیانت را در پیش گیرند به دلایل مختلفی بستگی دارد که این دلایل به سه دسته ی کلی تقسیم می شوند: عوامل بیرونی، مشکلات عاطفی و ارتباطی زوجین، ویژگی های فردی

  • عوامل بیرونی

از جمله عوامل بیرونی که زمینه ساز خیانت زوجین به یکدیگر می شود فشار و استرس های روزمره است.

همچنین عواملی که باعث کم ارزش شدن یا بی ارزش شدن رابطه ی زوجین می شود مانند: تزلزلات فرهنگی و رسانه های ماهواره ای که سعی می کنند خیانت کردن را امری عادی جلوه دهند، تفریح ها و محیط ها و شرایط شغلی که در آن به اصول اخلاقی پایبند نیستند.

تاثیرات منفی فضای مجازی نیز از جمله عوامل بیرونی زمینه ساز خیانت هستند.

  • مشکلات عاطفی – ارتباطی زوجین

مشکلات ارتباطی زوجین از جمله اختلاف ها و تعارض های زناشویی و عدم توانایی در حل این مشکلات

سرزنش و تحقیر کردن یکدیگر

عدم علاقه ی یکی از زوجین یا هر دوی آن ها به یکدیگر

رابطه ی عاطفی و صمیمیت ضعیف بین زوجین

بی توجهی به نیاز های یکدیگر

کیفیت پایین روابط جنسی زوجین و سردمزاجی یکی از زوجین

  • ویژگی های فردی

اگرچه هیچ توجیه منطقی برای خیانت وجود ندارد و حتی با وجود عوامل ذکر شده باز هم دلیلی برای خیانت وجود ندارد و بهتر است به جای پاک کردن صورت مسئله و خیانت کردن به همسر، زوجین سعی در حل مشکلات خود داشته باشند و در صورت حل نشدن مشکل ابتدا از هم جدا شوند و بعد ه سراغ فردی دیگر بروند، ولی به عنوان مثال اگر شما بشنوید زن و مردی در زندگی مشترک بسیار با یکدیگر اختلاف دارند و رابطه ی سردی با یکدیگر دارند و به هم خیانت می کنند، خیانت این افراد به یکدیگر برای شما پذیرش بیشتری دارد، ولی گاهی می شنوید که فرد با وجود اینکه مشکل خاص و لاینحلی در زندگی ندارد باز هم به همسر خود خیانت می کند، که در اینصورت از خیانت این فرد ممکن است بسیار متعجب شوید و به دنبال یافتن پاسخ این سوال و علت آن باشید.

در پاسخ به این سوالتان باید گفت که بعضی از افراد به طور کلی ویژگی های فردی و شخصیتی دارند که موجب می شود به همسر خود خیانت کنند:

این افراد بازداری ضعیفی دارند.

هیجان خواهی و تنوع طلبی بالایی دارند.

روابطشان حد و مرز مشخص و تعریف شده ای ندارد.

و گاهی دچار اختلالات شخصیتی نیز هستند که موجب می شود به چیزی پایند نباشند، که در اینصورت نیاز است که فرد حتما به روانشناس بالینی مراجعه کند و برای درمان خود اقدام کند.

خیانت باعث چه نشانه هایی در همسر خیانت دیده می شود؟

  • آسیب به عزت نفس

فردی که همسرش مرتکب خیانت شده، اغلب احساس می کند که عزت نفسش زیر سوال رفته است.

  • افسردگی و اضطراب

بعد از مورد خیانت واقع شدن از سوی همسر، افراد معمولا دچار احساس خشم و شوک می شوند و در بسیاری از مواقع نشانه های افسردگی و اضطراب را از خود نشان می دهند.

  • بدبینی

یکی دیگر از اتفاقات شایعی که پس از مورد خیانت واقع شدن دیده می شود بدبینی نسبت به جنس مخالف است. در پی خشم و نفرتی که فرد خیانت دیده احساس می کند، بیزاری از هرگونه ارتباط با دیگران در فرد بوجود می آِید.

  • ناامیدی و حذف ارزشهای شخصی

فرد ممکن است به طور کل نا امید شود و همچنین برای ارزشهای شخصی خود هیچ ارزشی قائل نشود.

 نیاز است که نسبت به این نشانه ها آگاه بود و قبل از هر تصمیمی مبنی بر ادامه یا قطع زندگی مشترک از یک روانشناس در این مسیر کمک گرفت.

         آیا می شود همسر خیانت کار را بخشید؟

بخشیدن همسر خیانت کار به عوامل متعددی بستگی دارد که مهمترین آن ها ابراز پشیمانی همسر خیانت کار و تلاش برای جبران اشتباهات است.

جبران اشتباهات فقط نباید به صورت کلامی باشد و فرد فقط به زبان بیاورد که اشتباهاتش را جبران می کند بلکه نیاز است که برای جبران اشتباهاتش تلاش کند. از جمله کارهایی که نیاز است انجام دهد:

  • قبول کردن اشتباه
  • قطع کردن کامل ارتباط با نفر سوم رابطه
  • اطمینان دادن مکرر به همسر مبنی بر عدم خیانت
  • گذراندن مدت زمان بیشتر با همسر
  • صادق بودن با همسر
  • صبوری کردن و فرصت دادن به همسر برای بخشش
  • درک احساسات منفی همسر و تلاش برای رفع آن ها از طریق گوش دادن به این احساسات

در این بین فردی که از همسر خود خیانت دیده نیز، باید سعی کند بیش از حد بر جزییات رابطه ی همسرش تمرکز نکند ودر مورد آن سوال های زیادی نپرسد.

بعضی از افراد بعد از آگاهی از خیانت همسرشان سعی می کنند به طور کامل ازویژگی های ظاهری و شخصیتی آن فرد، نوع رابطه ی آن دو و شدت رابطه به طور کامل مطلع شوند، ولی این کار اشتباه است و باید سعی شود از این کار خودداری کرد، به این دلیل که این کار باعث می شود فرد دچار نشخوار فکری شود و مدام خودش را با شخصی که همسرش با او در ارتباط بوده مقایسه کند و اعتماد به نفس وی کاهش یاید، بنابراین بسیار مهم است که از این کار خودداری شود.

 

همچنین در صورتی می توان امیدوار بود که زندگی مشترک جان دوباره بگیرد و روابط زوجین بعد از خیانت بهبود یابد که:

  • هر دوی آن ها انگیزه ی کافی برای حفظ زندگی مشترک داشته باشند.
  • با یکدیگر صادق باشند و در مورد مشکلاتشان با یکدیگر صحبت کنند.
  • هر کدام سهم خود را در رخ  دادن خیانت بپذیرند.
  • هر دو مهارت لازم برای شناخت و ارزیابی بحران و علت یابی آن را داشته باشند.
  • در نهایت به دنبال مداخلات درمانی و کمک گرفتن از مشاورباشند.

مشاور چه کمکی می تواند به ما بکند؟

مشاور می تواند با آگاه کردن فرد در مورد ابعاد مهم و بررسی و تحلیل مسائل مهم زندگی مشترک و عوامل فردی هر دو و بررسی نتایج احتمالی، به تصمیم دقیق تر فرد کمک کند.

در جلسات مشاوره چه می گذرد؟

  • برسی ابعاد زندگی مشترک با همسر
  • بررسی نقاط قوت و ضعف شخصیتی هر دو
  • کمک به همسر آسیب دیده
  • تحلیل و علت یابی مشکلات با همسر
  • تلاش برای بازسازی اعتماد بین زوجین از طریق  درمان شناختی – رفتاری (CBT)

البته گاهی ممکن است مشاور با بررسی های لازم به این نتیجه برسد که ادامه ی زندگی مشترک تصمیم درستی نیست و افراد را در مورد این مسئله آگاه کند ولی در نهایت تصمیم گیرنده ی اصلی خود افراد هستند و مشاور در این مسیر فقط نقش راهنما و روشن کردن مسائل برای افراد را دارد.

مشاوران ما، در مرکز مشاوره ی مشاورانه آماده ی ارائه ی خدمات روانشناختی در زمینه ی مسائل زناشویی و خیانت زناشویی شما را یاری خواهند کرد.

منا آذری...
ما را در سایت منا آذری دنبال می کنید

برچسب : نویسنده : منا monaazari بازدید : 155 تاريخ : 1 آذر 1399 ساعت: 2:35

خبرنامه